سیاگالش روایت جذابی است از سرگذشت یک طلبه که با اتفاقات و باورهای بومی یک منطقه درهم میآمیزد.
روایتِ داستانِ طلبه ای است به نام یوسفِ رستمی . او در دهه محرم برای تبلیغ به یکی از روستاهایِ جنگلی تالش، سفر کرده است . در آنجا درگیر ماجراهایِ غریبی میشود. چون گمشدن آخوند قبلیِ روستا، شیطنتِ دخترک عاشق، توطئه روحانی نمایی به نام اسکندر کاینات، ماجرای فرقهای عجیب در روستا، ملاقات با سیاگالش، توطئه بردرانِ خودش که سالها پیش او را در وسط جنگل رها کردهاند …. می شود.
یکی از مسائل اصلی رمان تعاملاتِ راوی با خداوند است که در سایه قرآن صورت میگیرد و درجایی حس میکند که وجه الله را بیواسطه رؤیت میکند.
همچنین در این متن به اسطوره مهمِ تالشی که سیاگالش که نگهبان حیواناتِ جنگل است پرداخته میشود. به طور غیر مستقیم به شخصیتهای دینی چون خضرِ نبی و امام زمان مرتبط میشود.