معرفی کتاب
سیّدحمید روحانی مبلغی است که برای برگزاری مراسم روضه همراه همسرش راهی یکی از روستاها شده است. در مسیر توسط اشرار ربوده میشود. اکنون آسا سردسته اشرار که پسرش حاتم به جرم قاچاق اعدام شده، درصدد انتقام است. سیّدحمید اما تنها گرفتار در حبس آسا نیست. او در «نفس» خودش هم محبوس است.کتاب «پیامبر بیمعجزه» به قلم محمدعلی رکنی روایت تمایلات، تردیدها و لغزشهای درونی آدمی است. نزاع دائمی که پیروزی در آن نیازمند مجاهدتی مداوم و خالصانهاست. سلوکی که در کنج حجرهها میسر نمیشود بلکه سفری میطلبد برای رهایی از کالبد گرفتار مانده در منیات به سوی روشناییهای قلب و روح آدمی.
روایت «پیامبر بیمعجزه» با نثری روان، زبانی قصهگو با جملات کوتاه و آکنده به تعابیر و توصیفاتی بدیع، مخاطب را با خود همراه میسازد.
سیّد موسی حقی وقتی نشسته بود روبهروی حمید، نگاه کرده بود بهجایی غیر از چشمان حمید و پرسیده بود میدانی معنای منبر چیست؟ چرا پلّه دارد؟ حمید فکر کرده بود لابد برایِاینکه وقتی جمعیت زیاد شد، بالاتر بنشینی که بهتر بر مجلس مسلط باشی و این را استاد فنّ خطابه یادش داده بود. حمید به انگشتر سرخ سیّد موسی نگاهی انداخته و منتظر مانده بود سیّد حرفی بزند. سیّد موسی گفته بود:
«پلّهها رو به مردم هستند و واعظ بالا مینشیند، یعنی من از این پلّهها بالا رفتهام آنجا خبری بوده و حالا برگشتهام پایین تا خبر را به شما برسانم.»
«پلّهها رو به مردم هستند و واعظ بالا مینشیند، یعنی من از این پلّهها بالا رفتهام آنجا خبری بوده و حالا برگشتهام پایین تا خبر را به شما برسانم.»
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1399
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1399
-
شمارگان1000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات168
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن200
-
تاریخ ثبت اطلاعاتشنبه 13 شهریور 1400
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتشنبه 13 شهریور 1400
-
شناسه93479
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط