130,000
تومان
5 ٪
123,500
تومان
افزودن به سبد خرید
1دیدگاه
/
9
فروش پیامکی این محصول
معرفی کتاب
گزیده کتاب
مشخصات
نظرات کاربران
بریده های انتخابی شما

معرفی کتاب

کتاب شماس شامی، نوشته مجید قیصری است و در انتشارات افق به چاپ رسیده است. حادثه کربلا همیشه موضوع خوبی برای نوشتن بوده است. شاید چون هر چه نوشته اند نتوانسته اند حق مطلب را ادا کنند. یا شاید چون هر چه بنویسند هم نتوانند حق مطلب را ادا کنند. به هر صورت همیشه می شود از منظری به این ماجرا نگریست. گاهی یک جمله از زبان معصوم یا خاندان معصوم در ظهر عاشورا کافیست تا یک محرم بسوزی، و یا یک روایت از شاهد عینی کافیست تا بر اساس آن داستان هایی نوشته و یا فیلم هایی ساخته شود. حادثه عاشورا نکته های ناگفته زیادی دارد.
اما همان هایی را هم که بسیار گفته اند هر بار که می گویند باز تازه تر است. شاید چون قطرات خون حسین(ع) خشک شدنی نیست و می چکد تا نهالی که بدست پدرانش کاشته شد را آبیاری کند. و یا شاید این قطرات خون، خونابه های چشمان حسین اند. خونابه هایی که به دنبال کاروان هنوز از چشمان فرمانده جاریست. شماّس شامی نوشته مجید قیصری روایت کربلا در شام است، داستانی که از زبان یک خدمتکار رومی نقل می شود.

گزیده کتاب

ن که چند بار سرورم را تا پشت دروازه‌ی قصر جیحون همراهی کرده‌ام، به درستی نمی‌دانم، حسابش از دستم در رفته است. اما برای این که ثابت کنم سرورم در شورشی که می‌گفتند علیه خلیفه به راه افتاده قصد همکاری داشتند و با ایشان هم فکر و همراه بودند، باید به یکی از مواردی اشاره کنم که از نزدیک شاهدش بودم. این را بیان می‌کنم تا به حضرت عالی به تحقیق ثابت کرده باشم که سرورم هیچ‌گونه ارتباطی با شورش و رهبر شورشیان نداشته است. شاید اگر جناب سرجیوس، سرورم را در جریان اموری که در قصر جیرون داشت اتفاق می‌افتاد، قرار می‌دادند، سرنوشت سرورم جور دیگری رقم می‌خورد.

لازم به گفتن نیست که هر چه سرورم سعی می‌کردند تا از کم‌وکیف شورشی که می‌گفتند علیه خلیفه به راه افتاده باخبر شوند، نمی‌توانستند؛ ایشان هر چه می‌خواستند با دربار ارتباط صمیمی و نزدیک‌تری برقرار کنند نمی‌گذاشتند. هر چند که ایشان توقع چنین امری را نداشتند، ولی بیش‌ترین ناراحتی سرورم از دربار این بود که چرا با ایشان مانند غریبه‌ها برخورد می‌کنند.
سرورم بیش‌تر به خودشان گرفته بودند و این احتمال را می‌دادند که نکند از ناحیه‌ی ایشان قصوری صورت گرفته باشد. اجازه می‌خواهم که ادعای خودم را عرضه کنم؛ برای همین مجبورم به آخرین دیدار سرورم از قصر جیرون، قبل از به کارزار رفتن لشکر خلیفه، اشاره کنم.

این نکته را متذکر می‌شوم که این دیدار در بحبوبه‌ی حضور مردان ناشناسی بود که در شهر شام هر روز بیش‌تر و بیش‌تر می‌شدند. کسی از انگیزه و بانیان این شورش حرفی به میان نمی‌آورد. فقط چون شورش علیه خلیفه‌ی جوان به راه افتاد بود، همگان خود را به نوعی محق می‌دانستند که باید به یاری خلیفه‌ی جوان بشتابید! و سرورم از این جمله بود.

به عنوان خادم و نوکر سرورم از آن روز به بعد وظیفه‌ام سنگین‌تر شد و احساس کردم مسئولیتم در حفاظت از جان سرورم بیش‌تر شده است. من به عنوان خادم سرورم همیشه با کمی فاصله از ایشان راه می‌رفتم و هیچ‌گاه سرورم را تنها نمی‌گذاشتم. اما از آن روز به بعد خود را موظف دیدم که نسبت به اطرافیان سرورم حتی ملاقات‌های ایشان حساس‌تر باشم.

آن پیراهن سال‌ها بود که گم شده بود! حالا پیدا شده؛ اما کجاست، کسی نمی‌داند؟ مت تا یک قدمی‌اش رسیده‌ایم و آن را پیدا می‌کنیم. فقط نمی‌خواهیم وقت‌مان را تلف کنیم.

اطلاعات کتاب

  • زبان کتاب: فارسی
  • چاپ جاری: 4
  • تاریخ اولین چاپ: 1387
  • شمارگان: 2000
  • نوع جلد: جلد نرم
  • قطع: رقعی
  • تعداد صفحات: 159
  • ناشر: افق
  • نویسنده: مجید قیصری

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام

برای ثبت بریده ای از کتاب لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام