افسانه ی پسر صیاد از باورهای دیرسال مردم کُرد به ویژه در جغرافیای کرمانشاه و ایلام است که بخشی از تقویم و گاهشمار این مناطق را نیز در خود دارد.
بر اساس این داستان پسر صیاد در زمستانی سخت به کوه رفته و با نهادن یک سنگ بزرگ بر شانه و راه رفتن با آن از سرمای زمستان ومنجمد شدن خون در رگ هایش رهایی می یابد. در نهایت با زدن سنگ بر زمین جان زمستان را گرفته و بهار را ازخواب بیدار می کند
گزیده کتاب
زمستان بود. برف سراسر کوهستان را پوشانده بود. به جز صدای خوفناک باد، که در دشت می پیچید، صدایی به گوش نمی رسید. مردم ابادی تا آن زمان چنین زمستان سختی ندیده بودند. پیرمردها عصایشان را توی برف فرو می بردند و با عصایشان را توی برف فرو می برند و با حیرت، عمق آن را به یکدیگر نشان می دادند…