خاطرات پیمان امیری مهاجر آلمان که در سوریه اسیر شد.
معرفی کتاب
اینکتاب روایت زندگی پیمان امیری یکی از صدها جوانی است که تصمیم داشتند به خاطر مشکلات کاری و درآمد و به امید زندگی بهتر مهاجرت کنند. امیری هم به آلمان مهاجرت کرد اما در خلال اینسفر پیشامدهای عجیبی را تجربه کرد و در سوریه اسیر شد. او در نهایت با رشادت مدافعان حرم آزاد و به کشور دیپورت شد.
کتاب «دیپورت» در 6 فصل نوشته شده است. در فصل اول نویسنده با ظرافت خاصی اوج داستان و لحظات گرفتاری راوی در زندان را روایت کرده که مخاطب را به ادامه خواندن کتاب ترغیب میکند. در فصل دوم در یک فلش بک سینمایی داستان روزی روایت میشود که روای تصمیم به مهاجرت میگیرد و پس از خداحافظی عجولانه با مادر و خواهر و برادر کوچکش بدون اجازه و دیدن پدر از ایران خارج میشود.
داستان از لحظه تصمیمم تا خروج از کشور، اتفاقها و دیدارهای استانبول، دوستان و همراهان عراقی و سوری، اتفاقهای یونان، بازگشت به ترکیه، انتقال به سوریه و شهر ادلب به صورت متوالی ادامه پیدا میکند تا در فصل 6 امیری، چگونگی آزادشدنش را شرح دهد.
گزیده کتاب
کلا ده دقیقه طول کشید ؛ ده دقیقه ایی که یک عمر گذشت. از ترس داشتم قالب تهی میکردم. توی افکارم خودم بودم که یک نفر زیر بغلم را گرفت و گفت:«قم.» جایی را نمیدیدم. او به زحمت کمک کرد و از پشت وانت پایین آمدم.
وارد خاک سوریه شده بودم و آنجا معبر بابا الهوی در کشور جنگ زده سوریه بود!مقصد و هدفم اروپا بود، بهشت آرزوهایم آنجا بود و کلی برنامه داشتم، ولی الان در یکی از خطرناکترین مناطق کره زمین بودم!