ساز شکسته، داستانی کوتاه است که تلاش برای به خاطر سپردن مقاومت و پافشاری انسانها در مقابل ظلم میکند و از خواننده انتظار دارد تا هرگز ارزش و اهمیت انسان را قربانی مصلحت سیاسی و اجتماعی نکند. موسیقی در این داستان ابزاری است که هم میتواند رنج و ملال را به خاطر انسان بیاورد و هم در مواقع رنج و محنت پیوند دهنده ی انسانها به یکدیگر است یعنی پیوند تمامی انسانها فارغ از دسته بندیهایی که قدرتمندان از آنها در ذهن دارند. این داستان بدون شک متاثر از زندگی شخصی آکیرا میزوبایاشی ست پس میتوان این اثر را به عنوان نوعی خودنوشت«اتوبیوگرافی» هم در نظر گرفت.