«شیرینی در دل» همانند نامش روایتی خوشخوان و در عین حال پر تعلیق و جذاب است. این کتاب داستان دختری انگلیسیتبار به نام لیلی است که همراه پدر و مادرش به اتیوپی سفر میکنند اما بر اثر وقایعی یتیم شده و در اتیوپی نزد مسلمانان روستایی، ماندگار میشود. کتاب روایتی موازی میان گذشته و حال لیلی است. لیلی گمشدهای از گذشته دارد که در زمان حال به دنبال او میگردد و مخاطب در طول داستان شرح جستجوی او برای یافتن گمشدهاش، فرهنگ اتیوپیایی و ارتباطات لیلی با شخصیتهایی که هرکدام سرگذشتی دردناک داشتهاند ، تلاش برای مبارزه با برداشتهای اشتباه بومیان از اسلام و آشنایی بیشتر او با مذهب را میخواند.
شیرینی در دل داستان است. روایت زنی در جستوجوی عشق و هویت در دنیایی که ویژگی بارزش تضاد است. محل رویدادهای داستانی بهطور مشخص دو شهر لندن انگلستان و حرار اتیو پی و زمان رو یدادها از سال 1970 تا سال 1991 است.
گزیده کتاب
«فهرست نامهایی که هر ماه برای ما فرستاده میشود طولانیتر و طولانیتر میشود. دیگر غیرممکن شده است به افراد فکر کرد. کشوری را میبینم که زیرورو شده و همۀ مردمش تکان خوردهاند و پرتاب شدهاند و در اردوگاههایی فرود آمدهاند که چون حلقۀ آتش دو طرف مرزهای اتیوپی قرار دارند. بیشترشان همان جا میمیرند، شصت وپنج کیلومتری مرزهای وطن، از گرسنگی و بیماری، بیماری همهگیر تازهای به نام ایدز. آخرین فهرستی را که آمده روی میز میاندازم. چشمهایم را با کف دستهایم میمالم و میگویم: «فکر نمیکنم دیگر تحملش را داشته باشم. فقط و فقط لکۀ سیاه است…»