در تاریخ هنر از همسایگی فلسفه و ادبیات بسیار گفتهاند و نمایشنامه هم از صناعات ادبیات است و هم در شمار تفلسف. هنر مدرن در ایران امروز اما به دلایل و علل عمدی و سهوی، از معرفت بومی و تفکر ایرانی کموبیش جدا افتاده است.
بازی «هنر برای هنر» بیش از آنکه در آرزوی رهایی هنر از سیاست باشد، دستاویز خروج هنر از ذیل فرهنگ بوده است؛ غافل، بلکه آگاه از اینکه هنر متعالی این سرزمین همواره به تابش مهر فرهنگ بالیده و آهنگ فر داشته است و نه ذوق ذلت. غربزدهها که «آلاحمد» مریضشان میدانست و اسیر وبایشان میدید، هیچگاه نپسندیدند که ایران در دوران معاصر همچون دوره تمدن اسلامی، در جهان هنر، گردنفرازی و دگراندیشی کند و گمان بَرَد که فراتر از سقف غرب، آسمانی و آرمانی هست...
در میانه چنین میدانی، کیمیایند هنرمردانی که پرچم هویت برافرازند؛ آهنگ فر در سر و خلعت آیین در بر، به جستجوی خویش برآیند و دکان دگراندیشی در برابر بازار خودفروشی بگشایند... کتاب پیشرو هرولهای است به شوق پیوند دوباره اندیشه و هنر و حلقهای از یک مجموعه.»
سریالها و آثاری مثل «وضعیت سفید»، طلایهداران تاریخ و تمدنی دیگر هستند؛ تاریخی که شاید فعلا هنوز خیلی از آن فاصله نگرفتهایم که قابل شناخت باشند و تمدنی که هنوز به آن خیلی نزدیک نشدهایم! این ویژگی را تمام پدیدههای عظیم دارند. مثلا ما تا از کره زمین فاصله نگیریم و از فضایی دوردست به آن خیره نشویم، متوجه شکل ظاهری و بسیاری از ویژگیهای آن نخواهیم شد. شاید همین سریال «وضعیت سفید» نیز نیاز داشت چند دهه صبر کند، تا بتواند بسیاری از ابعاد و جزئیات مقطع تاریخی مذکور را روایت کند.