58,000
تومان
10 ٪
52,200
تومان
افزودن به سبد خرید

عقربه های جامانده: زندگینامه داستانی شهید احمد فرگاه به روایت شهید و همسر شهید؛ منیره منصف

دسته بندی: فرهنگ پایداری دفاع مقدس

ناشر: روایت فتح

نویسنده: سمانه خاکبازان

سال نشر: 1400

تعداد صفحات: 256

3
فروش پیامکی این محصول
معرفی کتاب
گزیده کتاب
مشخصات
نظرات کاربران
بریده های انتخابی شما

معرفی کتاب

نویسنده این کتاب، در آغاز روایت ما را با همسر شهید همراه می‌کند تا با روایت او به تماشای کودکی‌ها و حال و هوای نوجوانی‌اش بنشینیم. همدم لحظاتش می‌شویم تا آنجا که روایت به دلدادگی می‌رسد و دل بستن. دل‌بستنی که با دلتنگی آغاز می‌شود و ما را در کوچه پس کوچه‌های اضطراب و دلواپسی می‌کشاند تا در آخر، معنای واقعی همراهی و عشق را از چشم‌های او بخوانیم.

این کتاب سیری است از اتفاقات مبارزی که تمام همّ و غمش را برای عقده‌اش گذاشت و می‌شود زبان گویای روایت در آنجا که منیره از تعریف باز می‌ماند. تا خود بگوید اگر منیره‌اش نبود، عشق زمین را به آسمان پیوندی نبود.

گزیده کتاب

«همه چیز از ظهر یک روز جمعه شروع شد. دست زینب را گرفته بودم و همراه خودم به نماز جمعه برده بودم. نماز که تمام شد، صدای انفجاری دلم را لرزاند. بچه را بغل کردم و خودم را به خانه رساندم. نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده. آن روزها صدای تیراندازی و هول ترور ذهنم را به لرزه می‌انداخت و حالا تمام جانم می‌لرزید و نمی‌دانستم چه شده. تلفن زنگ خورد. خیز برداشتم سمت تلفن و چنگ انداختم به گوشی. منتظر شنیدن صدای احمد بودم. اما نه صدای احمد بود و نه اصغر. آن طرف خط صدای آشنای یکی از مسئولان رده بالای دولتی بود که از تهران تماس گرفته بود و جویای اتفاقات یزد بود. اما من جوابی برای گفتن نداشتم. اظهار بی‌اطلاعی کردم، گوشی را گذاشتم و چشم دوختم به در تا احمد بیاید و خبری بدهد. دلم شور می‌زد. می‌ترسیدم حالش بد شده باشد، اما احمد نیامد و خبرش آمد. خبری که با آمدنش غوغایی به دلم افتاد که نه رمقی به پایم ماند برای ایستادن و نه دلی برای نشستن. رعشه‌ای تمام جانم را گرفت. چشمانم خیره شده بود به لباس‌های خونی احمد که در دستان اصغر جا خوش کرده بود…»

اطلاعات کتاب

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام

برای ثبت بریده ای از کتاب لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام