«وقتی در آغوش کوه بودیم» روایتگر داستان میترا و دوستانش است که در جریان جنگ تحمیلی دوران بلوغ و نوجوانیاش را میگذراند. او در این دوران از نزدیک شاهد اتفافات تلخ جنگ است و این رویدادها را از نگاه خود ترسیم میکند. او با کمک دوستان همسالش سعی میکند به امدادرسانی رزمندهها بپردازد و در خلال سالهای جنگ شخصیت او نیز شکل میگیرد.
گزیده کتاب
خانم مدیر سر صف از جنگ میگوید و از جنگزدهها که میخواهند به شهر ما بیایند. میخواهم بگویم خانم اجازه آمدهاند. خانم مدیر میگوید: از این به بعد سر صف این شعار را میخوانید و به پارچه زرد اشاره میکند. ما هم دستهایمان را بالا میآوریم و فریاد میزنیم: جنگ جنگ تا پیروزی.