پسرها بادکنکی را کنار گوش دخترها ترکاندند و دخترها جیغ کشیدند.
ته سالن چوب پرده با پردهاش ول شده بود روی سر بچههایی که پشت مبل روی سر و کلهی هم نشسته بودند. آن طرف اسبی داشت راه میرفت. البته تابلوی نقاشی بود که افتاده بود دست بچهها و پیتیکو پیتیکو میکرد.