مجموعـه یـک روایـت معتبـر روایـت روزهـا و سـالهایی است کـه خوب یا بد، خـوشی یا تلخ، برمردمان و میهنمان گذشته است. گذشتهای که امروز چراغی است که راه آینده را روشن میکند شناخت گذشته و روبهرو شدن با حقیقت آن میتواند برای جوانان امروز این مرز و بوم یک راهنما حقیقی باشد. راهنمایی که او را از میان دروغهای رسانههای مختلف به طرف حقیقت هدایت کند.
گزیده کتاب
سالن چشم بر هم زدنی گر گرفته بود. عباس لحظه ای دست ناهید را رها نمیکرد .به هر طرف می چرخیدند شعله های آتش به طرفشان زبانه می کشید.فقط همراه بقیه این طرف و آن طرف می دویدند.باور نمی کردند در همان چند دقیقه اول، تماشاگران پشت صندلی های جلویی بدون اینکه فرصت بلند شدن داشته باشند خفه شده باشند. فکرشان کار نمی کرد.
عباس ناگهان فریاد زد:« در سی ریالی»! و همین طور که سرفه می کرد و دست ناهید را می کشید به سمت در دوید. همه به طرف در هجوم بردند…