loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ

ناشر بیدگل

نویسنده نیکلای گوگول

مترجم بابک شهاب

سال نشر : 1400

تعداد صفحات : 133

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 99181 10003022
احتمال تاخیر در تهیه
42,000 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

داستان این کتاب درباره دو ارباب روسی است که نام کوچک هر دو ایوان است. دوستی و علاقه این دو فرد به هم شهره آفاق است و سال‌هاست که در کنار هم هستند. اما یک روز سر یک تفنگ، دعوا می‌کنند و همین نزاع کوچک پایه محکم دوستی‌شان را متزلزل می‌کند و از آن پس نزاعی طولانی بین شان شکل می‌گیرد که به سرانجامی نمی‌رسد. گوگول در این اثر، زندگی پیش پاافتاده و مبتذل مردم عامی را با لحنی طنز به نمایش می‌گذارد.

«ایوان ایوانویچ انسان فوق‌العاده‌ای است!‌ نمی‌دانید چه خانه‌ای در میرگورود دارد! دورتادورش سایه‌بان‌هایی تعبیه کرده با پایه‌هایی از چوب بلوط؛ زیر سایه‌بان‌ها هم نیمکت کار گذاشته است. وقتی هوا خیلی گرم می‌شود، ایوان ایوانویچ پوستین و زیرپوستینی‌اش را می‌کَند و با یکتاپیراهن زیرسایه‌بان‌ها لم می‌دهد و حیاط و خیابان را تماشا می‌کند.

چه درخت‌های گلابی و سیبی جلوی پنجره‌هایش دارد! کافی است پنجره را باز کنید تا شاخه‌هایشان یکباره سر بکشند توی اتاق. این حالا جلوی خانه‌اش است، بیایید ببینید داخل باغش چه خبر است! چیزی نیست که آنجا پیدا نشود! آلو، آلبالو، گیلاس، انواع‌واقسام سبزیجات، آفتاب‌گردان، خیار، خربزه، نخودفرنگی و لوبیا. آنجا حتی انبار گندم و کارگاه آهنگری هم دارد.

انسان فوق‌العاده‌ای است این ایوان ایوانویچ! کشته‌مردهٔ خربزه است. خربزه خوراکی محبوبش است. همین‌که ناهارش تمام می‌شود، با یکتاپیراهن می‌رود زیر سایه‌بان و بی‌درنگ به گاپکا دستور می‌دهد برایش دوتا خربزه بیاورد. بعد خودش قاچشان می‌کنـد، تخمه‌هایشان را می‌گذارد داخل کاغذی مخصوص و شروع می‌کند به خوردن. بعد به گاپکا دستور می‌دهد برایش دوات بیاورد و با خط خودش روی کاغذهای تخمه می‌نویسد: «این خربزه در این تاریخ خورده شد.» اگر مهمانی هم در آن زمان حضور داشته باشد، می‌نویسد: «فلان کس هم شرکت داشت.»

قاضیِ میرگورودعمرش را داده است به شماهمیشه محو تماشای خانهٔ ایوان ایوانویچ می‌شد. بله، خانهٔ بدی نیست. از اینکه دورتادورش هشتی‌های بزرگ و کوچک ساخته‌اند خیلی خوشم می‌آید. به همین خاطر اگر از دور به آن نگاه کنید، فقط سقف‌هایی می‌بینید که روی هم سوار شده‌اند؛ عین بشقابِ پر از بلینی، یا بهتر است بگوییم، شبیه قارچ‌هایی که طبقه‌طبقه روی تنهٔ درخت رشد می‌کنند. البته همهٔ سقف‌ها با نی پوشانده شده‌اند و یک بید، یک بلوط و دو درخت سیب هم با شاخه‌های انبوه به آنها تکیه داده‌اند. از بین درخت‌ها هم پنجره‌های کوچکی با حفاظ‌های کنده‌کاری‌شده و سفید گهگاه به‌چشم می‌خورند؛ حتی می‌شود گفت انگاری یکدفعه وسط خیابان ظاهر می‌شوند.»
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما