با وجود موفقیتهای چشمگیر جامعة ایران در دوران انقلاب اسلامی، تحوّلات خانواده از دهة هفتاد به این سو، در مجموع نگرانکننده است.
بخشی از این تحولات ریشه در عواملی با مقیاس جهانی دارد و با کلیدواژة «جهانیشدن» توضیح داده میشود، اما میتوان صورتبندی دیگری نیز ارائهکرد که بخش قابل توجهی از این تحوّلات را معلول «مناسبات دولت و خانواده» میداند. «دولت به معنای حاکمیت» در اصطلاح مدرن آن گرچه با یک نگاه میتواند ظرفیتی در دست نظام ولایی و جامعة اسلامی برای تحقّق بخشی از آرمانها باشد، اما در نگاهی دیگر خود، یک «مسئله» است که میتواند در دستیابی به آرمانهای مورد نظر، نابسامانی ایجاد کند. پس به موضوع دولت و تأثیرات فرهنگی و اجتماعی آن در ایران، باید نگاهی دوباره کرد و نباید تحقّق همة آرمانها را از آن انتظار داشت. میتوان به مسجد و نهادهای اجتماعی و خانواده بهعنوان ظرفیتهای ناشناخته، بیش از گذشته توجّه کرد.