بررسی ماهیت قدرت، یکی از پروژه های محوری نظریه معاصر، به خصوص در میان متفکران فرانسوی چون میشل فوکو، ژیل دلوز و فلیکس گتاری بوده است. این نظریه پردازان به تحلیل صور، مکانیسم ها و کاربردهای مختلفی می پردازند که از طریق آنها قدرت در کل افق اجتماعی، شخص و سیاسی سرمایه گذاری می کند. در خلال آثار آنها می بینیم که نیروهای اجتماعی جدید و آفرینش گر پیش کشیده می شوند و نیز فعالیت های جایگزین و آری گو. تفسیر آنتونیو نگری از اسپینوزا ادای سهم مهمی به این پروژه است. تحلیل او تلاشی است برای اثبات این نکته که اسپینوزا یک «دیگری» اثربخش برای قدرت فراهم کرده: بدیلی از اساس متمایز، عملی و آشتی ناپذیر برای سازمان جامعه. در واقع، نگری معتقد است که درک تمایز و آنتاگونیسم بین این دو شکل قدرت، کلید فهم اهمیت تفکر اسپینوز در دوران معاصر است.