«ماتی خان» داستانی در سالهای ابتدایی حکومت پهلوی اول را بازگو می کند و به موضوع اسکان قبایل ترکمن در منطقه مرزی حاشیه رود اترک و ایجاد ایستگاه های انتظامی مرزبانی در کنار آنها اشاره دارد.
این اتفاق با توجه به سابقه بد نیروهای نظامی دولتی در مواجهه با مردم این منطقه، برای آنها خبری ناخوشایند به شمار می رود. ماتی خان که ریش سفید یکی از قدیمی ترین قبایل است در مواجهه با این اتفاق باید واکنشی نشان دهد و همین مساله داستان را به پیش می برد.
گزیده کتاب
عروس، یاشماق خودش را محکم تر کرد و مشغول شستن برنج شد. آی جمال برای اینکه نگرانی اش را نشان ندهد، صدایش را بلندتر کرد و گفت: «انشاءالله که خیره. ماتی خان آدمی نیست که شب را بی جهت جایی بمانه. خبر مهمی باید باشه که این همه معطل کرده. بعد، نگاهی به آسمان انداخت و با خود گفت: «تا غروب وقت زیادی نمانده. یعنی امروز هم نمیآد؟ او که میدانه ما اینجا چقدر نگرانش می شیم.