بررسی نظری ادبیات مبحثی است که در موردش با ابراهیم حسنبیگی به گفتوگو نشستهایم.
ابراهیم حسنبیگی اول خرداد 1336 در یکی از روستاهای گرگان متولد شد. او فارغالتحصیل رشته ادبیات فارسی از دانشگاه آزاد است.
آثار وی تاکنون 24 بار به عنوان آثار برگزیده در جشنوارههای مختلف، از جمله کتاب سال جمهوری اسلامی انتخاب شدهاست. داستان "غنچه بر قالی" او، در سال 2000 به عنوان یکی از 25 آثار برتر جهان از سوی کتابخانه ملی مونیخ معرفی و به زبانهای انگلیسی و ترکمنی چاپ شد.
حسنبیگی از نادر نویسندگانی است که در سال 1367 لوح زرینی به دست خط «امام خمینی(ره)» دریافت کرد و در سال 1377 به خاطر کتاب "ریشه در اعماق" به عنوان یکی از نویسندگان برتر 20 سال ادبیات انقلاب اسلامی معرفی شد. او همچنین عضو هیأت مؤسس انجمن قلم ایران است. وی به مدت دو سال(1381 ـ 1383) وابسته فرهنگی ایران در ترکمنستان بودهاست.
تاکنون، ابراهیم حسنبیگی بیش از 50 عنوان کتاب ادبی تألیف کردهاست؛ 7 عنوان رمان، 10 مجموعه داستان، 13 کتاب برای کودکان، 11 کتاب برای نوجوانان و تعدادی کتابهای نقد، پژوهش و تدوین. از آخرین کارهایش هم میتوان به رمان "محمد(ص)" و کتاب نوجوان "نشانهها" اشاره کرد.
* به عنوان یکی از نویسندگان پرکار ادبیات به ویژه ادبیات کودک نوجوان، تعریفتان از ادبیات کودک و نوجوان چیست؟
به دلیل مخاطب زیاد و گسترده ادبیات به ویژه کودک، نوجوان بسیار حائز اهمیت است. اصولا به ادبیاتی، ادبیات کودک، نوجوان میگویند که ضمن آن که مخاطبانش کودکان و نوجوانانند، میزان مصرف، بازدهی و ساختارش هم متناسب با گروه سنی کودک و نوجوان باشد. لذا ادبیات کودکان همواره حجمش کمتر از ادبیات بزرگسال و نوجوان است به دلیل این که درک و فهم کودکان را باید در برگیرد و تصاویر و متن باید با هم بتوانند با مخاطب کودک و نوجوان ارتباط برقرار کنند.
* به نظر شما در حال حاضر ادبیات در این حوزه چه جایگاهی را به خود اختصاص دادهاست؟ آیا ما نسبت به پیش از انقلاب رشد چشمگیری داشتهایم یا خیر؟
ما نسبت به سالهای قبل از انقلاب اسلامی، به لحاظ کمی ادبیات داستانی کودک نوجوانمان رشد چشمگیری داشتهاست. واقعیت این است که به لحاظ کمی در پیش از پیروزی انقلاب، غلبه با ادبیات بزرگسال بود و در حوزه کودک، نوجوان نویسنده به صورت انگشتشمار وجود داشت. بخش کمی از کتابهای اروپایی و آمریکایی هم ترجمه میشد. با این بضاعت،توقع ادبیات ما به اصطلاح تأمین شدهبود که در واقع جوابگوی نیاز کودکان نبود. اما در سالهای بعد از انقلاب، عمده گرایشات جوانان نویسنده دهه 60 به سمت ادبیات کودک و نوجوان بود. ما و بسیاری دیگر از همدورهایهای ما، ادبیات انقلاب را با ادبیات کودک نوجوان شروع کردیم و در اواسط دهه 60 قصههای بلند و رمان نوشته شد. پیش از آن، نویسندگانی مثل رضا رهگذر، عموزاده خلیلی و مصطفی رحماندوست آمدند و به ادبیات کودک نوجوان پر و بال دادند تا جایی که شاهد آن هستیم که ادبیات کودک نوجوان در این چند سال اخیر به لحاظ خلق اثر، آمار نویسندگان فعال نسبت به ادبیات بزرگسال غالب است. البته این امر طبیعی است چرا که ادبیات کودک، نوجوان نسبت به ادبیات بزرگسال از اهمیت بیشتر برخوردار است و مخاطبان بیشتری را هم شامل میشود.
به هرحال در مورد کمیت، وضع به این صورت است که ما در حال حاضر بیش از 20 میلیون دانشآموز داریم که نیاز به مطالعه و کتاب دارند در حالی که باقی مانده جمعیت، که شاید دو، سه برابر این جمعیت باشد، برای مطالعه اینقدر احساس نیاز نکنند. البته از لحاظ کیفیت هم شاید خیلی رضایت بخش نباشد.
* به نظر میرسد که ما به نسبت دانشآموزانی که در کشور داریم نویسنده نداریم. این در آینده باعث بروز مشکل نمیشود؟
به نکته خوبی اشاره کردید؛ به نسبت سالهای قبل، اگر ما پیش از انقلاب 10 نویسنده داشتیم و الان 100 نویسنده داریم، میگوییم خیلی خوب است در حالی که ما جمعیت کشورمان را در نظر نمیگیریم که دو برابر شده و تعداد نویسندگانمان فقط 10 برابر. این خود مشکل و معضلی است که در سالهای آتی ضربات جبران ناپذیری را به ما و ادبیاتمان وارد میکند. اما بایدنکتهای را در نظر بگیریم، این که وقتی مفتخر به داشتن یک کشور فرهنگی هستیم و تمدن خودمان را بر پایه فرهنگ میدانیم، برای 20 میلیون دانشآموز و طالب کتابهای کودک و نوجوان، آمار کتابهای منتشره قطعا نظر ما و متولیان فرهنگی کشور را تأمین نمیکند. پس به طور قطع متناسب با آن چیزی که باید باشیم، نیستیم.
* به عنوان کسی که نزدیک به سه دهه در این عرصه فعالیت کردهاید، فکر میکنید چه دلیل یا دلایلی باعث بروز چنین مشکلاتی در ادبیات کشورمان شدهاست؟
دلیلش روشن است؛ متأسفانه ما در جامعهای زندگی میکنیم که متاسفانه فرهنگ کتاب و کتابخوانی در آن رشد لازم را نکرده است. نظام آموزشی ما، نظامی نیست که بتواند دانشآموزان را به کتابهای غیردرسی سوق دهد و متولیان آموزشی در طول سال، فقط به این می اندیشند که کتاب درسی دوره مربوط تدریس شود و برای کتابهایی مثل؛ کمک آموزشی، ادبیات و ... که میتوانند باعث رشد و ارتقاء سطح فرهنگ کتابخوانی در کشورمان شوند، برنامهای نداشته و نداریم. به آمار سرانه مطالعه کشور، که بارها توسط متولیان امر گفته شده، دقت کنید. یکی از دلایل اصلی و مهم این آمار سرانه مطالعه کشور که نگران کننده است، ریشه در نظام آموزش و پرورش کشورمان دارد. از این رو باید به دنبال تغییر در نظام آموزشی کشور باشیم که از حالت پرداخت صرف به کتابهای درسی خارج شود تا دانشآموزان علاوه بر کتابهای درسی، به مطالعه، پژوهش و تحقیق هم روی بیاورند.
* به طور قطع این مشکل به این راحتی که شما گفتید قابل حل نیست و به نظر میرسد که بیشتر یک کار ساختاری و ریشهای باید انجام شود. وگرنه، یک یا دو مدیر اشتباه میکنند بقیه که نباید دچار اشتباه شوند و این مشکل ادامه پیدا کند. پس بیشتر باید به عمق مسأله نگاه کرد. حالا فکر میکنید ریشه این مشکلات به قبل از انقلاب برمیگردد یا پس از انقلاب؟
این مساله از زیرساخت درست نبوده و نیست. ما قبل و بعد از انقلاب در این حوزه یک مسیر را طی کردهایم. ما قبل از انقلاب افراد اهل مطالعه زیاد نداشتیم و سرانه مطالعه کتاب هم به نسبت کشورهای دیگر بسیار پایین بود. متأسفانه بعد از انقلاب هم این روند آنگونه که باید رشد نداشت و تقریبا همان رویه ادامه پیدا کرد. در حالی که ما بعد از انقلاب، به رشد فرهنگ کتاب و کتابخوانی اصرار داشتیم و فرهنگ را پایه و زیربنای نظام جمهوری اسلامی ایران میدانستیم. به عقیده من، ریشه این معضل بسیار کهن است. امروز اگر گاهی بین مردم و دولت جمهوری اسلامی، در برخی ابعاد مثل اجتماع، اقتصاد، سیاست و ... آن انسجام لازم و کافی برای به سرانجام رساندن برنامه پنج ساله و چشمانداز بیست ساله وجود ندارند، به زیر ساختهای فرهنگی کشور مرتبط است و یکی از زیرساختهای فرهنگی هم، بحث پایین بودن سطح علاقه و احساس ضرورت به مطالعه کتاب است.
* ولی آمار نمایانگر چیز دیگری است. به طوریکه در سالهای اخیر همین آمار نشان میدهد که ما در تمامی زمینههای فرهنگی به ویژه کتاب و کتابخوانی پیشرفت داشتهایم؟
آمار و ارقام شاید چندان قابل استناد نباشند چون مراجع مختلف، آمار گوناگون ارایه می دهند. مثلا در آمار اعلام شده سال گذشته درباره کتاب های منتشره، باید در نظر بگیریم که بیشتر این کتابها، کتابهای فرهنگی نیستند و با تیراژ پایین، چاپ می شوند. وقتی در دنیایی زندگی میکنیم که نویسنده ای انگلیسی در هر ثانیه 2 کتابش به فروش میرسد و در کمتر از 2 هفته بیش از 5/2 میلیون جلد از آن کتاب را به فروش رسانده، به این نتیجه میرسیم که ما در این زمینه مشکلات زیادی داریم. چرا ما در کشورمان به چنین فروش و استقبالی نمیرسیم؟!
* خب کتاب "داستانهای بیدل شاعر"، نوشته خانم رولینگ شاید دلایل خاصی از جمله تبلیغات را پشت سر خود دارد و همچنین این نویسنده خالق هری پاتر بوده که باعث فروش بیسابقهاش در دنیا شده است. وگرنه همه کتابها که در دنیا با این استقبال روبرو نمیشوند.
شاید این اتفاق به همان دلایل بوده و شاید هم به قول شما خاص باشد. ولی با یک جستوجو در اینترنت میبینید که کتابهای دیگری هم هستند که فروش چندصد هزار نسخهای دارند. من میخواهم منظورم را به آنجا برسانم که این مسایل در دنیا اتفاقی نیست و بدون اساس، ساختار و هدفمندی هرگز چنین مسالهای رخ نمیدهد. این اتفاقات اغلب در کشورهایی میافتند که زیرساختهای فرهنگی مناسبی دارند. آن جوامع، نویسندگان و کتابخوانان را خوب تربیت میکنند. از این رو در عرصه فرهنگ، منطقی بین نویسندگان به وجود میآید و در این عرصه رشد میکنند. یکی از مشکلات فرهنگیما علاوه بر بحث کتاب و کتابخوانی، وضعیت نویسندگانمان است. اینان در جایگاهی نیستند که بتوانند پلههای ترقی را طی کنند و گرفتار ایستایی نشوند.
به اعتقاد من، در بحث کتاب و کتابخوانی یا نویسندگانمان، نه در تولید کتاب و گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی شاهد پیشرفت مورد انتظار هستیم و نه در ارتقاء نقش خود نویسنده در ساختار و خلق اثر.
* چرا از هر طرف که نگاه میکنید بیشتر به یأس و ناامیدی میرسید !؟ به نظر میرسد که اصلا امیدوار نیستید!
اگر قرار باشد یک مسیری طی شود و افرادی از جایی به جای دیگر منتقل شوند، بایستی زیرساختی وجود داشته باشد. برای مثال، اگر جاده حرکتی شما قطار باشد باید زیرساختهای حرکتی را ریل در نظر بگیریم. حال، هرقدر این ریل ساختار محکمی داشته باشد قطار شما با سرعت بیشتری میتواند مسیرش را طی کند. در برخی کشورها، قطارهایی را میبینید که با سرعت 550 کیلومتر در ساعت در حرکتند.اما ،اگر قطارهای ما با سرعت 200 کیلومتر در ساعت حرکت کنند، از ریل خارج میشوند چون زیرساختهای آن - یعنی ریلهای ما - مناسب این سرعت ساخته نشدهاند. به هر حال در هر کاری زمینه و بستر لازم است.
در عرصه فرهنگ هم ما وقتی میخواهیم سینما و فرهنگ کتاب و کتابخوانی مترقی و نویسندگان خلاق داشته باشیم، نباید این انتظار را داشت که به صورت فلهای و خودجوش این اتفاقات بیفتد. ما نباید توقع داشته باشیم که با کار خودسرانه مثل ساخت فیلم و تألیف کتاب، بدون برنامه به نقطه قابل قبولی برسیم. نه در این بخش یا حوزه، در هیچ حوزه دیگری هم اینطور نمی شود.
* به هرحال اگر بخش ادبیات و فرهنگ را زیر ذرهبین ببریم به طور قطع شاهد اتفاقات مثبتی هم بودهایم که قابل انکار نیستند.
بله، اگر بخش ادبیات را زیر ذرهبین ببریم و ببینیم که چه برنامهریزیهایی برای آن شدهاست. من ندیده و نشنید ه ام که در این سی سال، برنامه ساختاری، هدفمند و قابل قبول برای ارتقاء سطح علم، دانش، معیشت نویسندگان و شاعران کشور نوشته و تنظیم شده باشد. من به عرصههای دیگر کشور کاری ندارم؛ چه بسا در بسیاری از حوزهها اتفاقات مثبت و قابل دفاعی هم روی دادهاست. من درباره حوزهای صحبت میکنم که در آن سالها تلاش کرده ام.
به عنوان یک نویسنده که سی سال در این کشور قلم زده، میگویم تا به امروز برای من نویسنده برنامه هدفمندی تعریف نشده که بتوانم به لحاظ علمی، عملی و معیشتی خودم را ارتقاء دهم.
* منظورتان این است که وزیران ارشاد در هیچ دولتی موفق عمل نکرده یا کسی را مقصر نمیدانید؟
همین را میخواهم عرض کنم. من کاری با شخص وزیران ارشاد کشورمان ندارم. به برنامههای دولتهایی که آمدند کار دارم، چه دولت آقای هاشمی، چه دولت آقای خاتمی و چه دولت آقای احمدینژاد. این دولتها هستند که برنامهریزی و بر اساس آن برنامهها وزیرانشان را انتخاب و مشغول خدمت میکنند. خیلی دوست دارم که دولتهای گذشته و حال کشور روزی پاسخگو باشند که بر اساس چه برنامهای، وزیران و نیروهایشان را چیدند.
من معتقدم برنامه قابل توجهی ریخته نشده و در حوزه فرهنگ بیشتر در حد طرحها و برنامهها کلیاتی گفته شدهاست.
ما بایستی فرهنگ کتابخوانی را گسترش دهیم. این یک برنامه و سیستم میخواهد تا این برنامه به صورت ساختاری و ریشهای اجرا شود. ما باید قدر نویسندگان، هنرمندان و شاعران خودمان را بدانیم و با حمایت از آنها در گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی و تولید اثر کمک کنیم. این قضیه را مقام معظم رهبری هم بارها به مسوولان مملکتی گفته اند که چرا رمان خوب نوشته نمیشود؟ چرا ادبیات ما ضعیف است؟ بایستی نویسندگان مورد حمایت قرار بگیرند، این تأکید خود حضرت "آقا" ست. پس باید این اتفاق بیفتد. خب این تاکید اگر آیه قرآن هم باشد و شما فقط آن را بخوانید، اتفاقی نمیافتد. باید به آن عمل کرد.
میخواهم بگویم که چون برنامهای نیست، وزیران ارشاد در هر دولتی تقریبا هیچ برنامه هدفمندی روی میزشان نبوده است. به طور مثال به وزیر وقت گفته نشده که ما در حال حاضر 100 نویسنده کودک نوجوان داریم که 10 نفر از آنها فعالند و 90 نفر دیگر غیرفعال. خب نیاز جامعه 200 نویسنده است که باید حداقل 50 درصد آنها فعال باشند تا نیاز فرهنگی جامعه با حداقلها تأمین شود، تا در 5 سال آینده به این هدف و برنامه برسیم که 100 نویسنده را باید به 200 نویسنده برسانیم.
تیراژ هر عنوان کتاب را حداقل 5 هزار نسخه کنیم و اگر عنوان کتابها 40 هزار عنوان بوده به 50 هزار عنوان ارتقاء دهیم. تک تک اینها در یک برنامه ساختاری و هدفمند دیده میشود در حالی که دولتها در ادوار گوناگون به مسایل اقتصادی به صورت جزیی پرداختهاند؛ به صورتی که میگویند اگر بخواهیم تولیدات داخلی شرکت خودروسازی ایران خودرو را 10 درصد اضافه کنیم به چند مهندس دیگر علاوه بر مهندسهای قبلی نیاز داریم و چند کارگر و سختافزار باید اضافه شود. اما شما در حوزه فرهنگ از وزیران دوره های ارشاد بپرسید آیا چنین تعریفی در برنامه کاری خود داشتهاند؟ من فکر نمیکنم اینطور بوده که برنامه ساختاری داشتهاند چرا که من یک نویسنده پیشکسوتم و 30 سال است که در این مملکت در حال نوشتن هستم و در طول این 30 سال همواره همکاریهای بسیاری با دولت داشتهام. هرگز برنامهای ندیدهام که به من کمک کند تا من هم آثارم را به لحاظ کمی و کیفی ارتقاء دهم و خودم را در آن شریک بدانم.
* ولی در کشور کلاسهای زیادی برای آموزش و تربیت نویسنده تشکیل میشود که خب، باید خود نویسندگان این کلاسها هم تلاش کنند. اینطور نیست؟
در حال حاضر هم افزایش کمی و کیفی خلق آثار در اروپا به صورت برنامه در ایران دیده نمیشود. ممکن است گاهی یک مرکز مثل حوزه هنری بیاید و کلاسهایی مثل داستاننویسی بگذارد و 50 نفر هم در آن کلاسها شرکت کنند. از آنها 5 نفر هم نویسنده خواهند شد و 45 نفر دیگر رها میشوند. یا کانون پرورش فکری کودکان بیاید بچهها را آموزش دهد و وقتی بچهها به سن 17 سالگی رسیدند، آنها را رها کند و هیچ جای دیگری هم آنها را نپذیرد. چرا؟! چون برنامهای دراز مدت نداریم. ما همیشه در این حوزه، برنامه کوتاه مدت بسیار میبینیم.
* پس جشنوارههای بسیاری که در کشور توسط ارگانهای دولتی و غیردولتی به صورت فصلی، سالانه و ... برگزار میشوند باعث ارتقاء سطح فرهنگ کتاب نمیشود؟
فرض کنید میگویند سطح جوایز جشنوارههایی چون جلال را ارتقاء دهیم و بگویند که ما میخواهیم به ادبیات داستانی و حوزه ادبیات کشور کمک کنیم فقط این را در فرآیند نهایی یک حرکت میبینند نه خود حرکت.
جشنوارهها اصلا عامل حرکت و انگیزه نیستند، ما باید بتوانیم نویسنده را تربیت کنیم تا خلاقیت در وجودش پدیدار شود. بعد، برای تشویق، از او در جشنوارهها تقدیر به عمل آوریم تا به نوعی از زحماتش تشکر کرده باشیم. حال میبینیم که ما آن برنامهها را نداریم و فقط به بخش آخر یعنی فقط جشنوارهها پرداختهایم و روی آن مانور میدهیم.
* اما،آمار و ارقامی که در اخبار جراید و خروجی خبرگزاریها میبینیم بیانگر چیز دیگری اند. کتابخانههای بسیاری در شهرها و استانها تأسیس شده. آمار عناوین کتابهای منتشره بیشتر شده و همینطور بسترهای آموزشی بسیاری تقریبا در همه مناطق برای آموزش نویسندگان فراهم شدهاست.
من اعتقادی به اطلاعات و آمارها ندارم. چرا که این آمارها، آمارهایی نیستند که مبتنی بر طرح ها و برنامهها و زیرساختها باشد.
آمارهای موجود اغلب شکلی و گزارشی اند.
مثلا وزیر کشاورزی، در دورهای آمد و مدعی شد که تولید گندم را تا حدی در کشور بالا میبرد،آنقدر که نیازی به واردات گندم نباشد. در آن یک سال، وزیر تمام هم و غم خودش را به کار بست و کشاورزان را ترغیب و تشویق به تولید گندم کرد. حتی تولیدکنندگان محصولات دیگر را هم به تولید گندم تشویق کرد و در آن سال کشتهای اساسی برای محصولات غیرگندمی روی زمینهای دیگر انجام نشد .در آن سال، تولید گندم آنقدر و واقعا حرف وزیر اثبات شد ولی سال بعد به دلیل عدم انجام کارهای زیربنایی و ساختاری، تولید گندم رشد نزولی پیدا کرد. به خاطر این که وزیر مربوط نیامد یک مکانیزم را تعریف کند که به یک فرآیند 5 ساله برسیم و به محض رسیدن به آن ایدهآل برداشت محصول، دچار افت در تولید نباشیم. اگر برنامهریزی شده بود، در صورتی که خشکسالی هم میشد چون در برنامه آمده بود،به معضلی بر نمیخوردیم.
در عرصه فرهنگ هم ما باید در صدد ایجاد فضاهای رقابتی باشیم که بین نویسندگان به وجود آید و خودمان را فقط به برگزاری جشنوارهها دلگرم نکنیم. در حال حاضر در جشنوارهها، بین بسیاری از اهالی قلم بیتفاوتی هایی وجود دارد که اصلا برایشان مهم نیست که اثرشان در جشنوارهای برگزیده و برنده شود یا نه. چرا جشنواره جلال امسال فاقد جایزه اول و دوم بود و نفرات تشویقی داشت؟ جواب را مسوولان برگزارکننده این جشنواره دادند که آثار به آن سطح استاندارد و امتیاز 100 ما نرسیده؛ این یعنی مشکل. وقتی جشنواره جلال را برگزار میکنیم باید در عرصه فرهنگ و هنر آنقدر فعال باشیم که قبل از برگزاری چنین جشنوارههایی، حداقل 30 ـ20 اثر قابل برگزیده شدن یعنی نمره 100 داشته باشیم و بعد بیاییم از آنها قدردانی کنیم. ما برای تولید اثر برنامهای نداریم. الان نویسندگان ما با انگیزههای درونی کار میکنند، یعنی اگر دلشان خواست مینویسند و اگر نخواست نمینویسند. در چرخهای قرار ندارند که آن چرخه نویسندگان را وادار به نوشتن کند. در حال حاضر نویسندگان خودشان راه میروند و خودشان هم مینشینند و هیچ یک سوار آن قطار که مثالش را زدیم نیستند. نویسندگان خودشان به اجبار برای آنکه جا نمانند برای خودشان جایی مثل یک واگن درست کرده و سوار میشوند تا بتوانند از دیگران پیشی بگیرند و آثار بهتری خلق کنند و در این جشنوارهها بتوانند بدرخشند.
* خب با همان مثال شما یعنی قطار و ریل از شما میپرسم که وزیر ارشاد و معاونانش را اگر مسوولان این قطار و تشکیلات بدانیم یعنی این مسئولان نمی دانند که مشکلات واگنها، ریل و ... چیست؟ به طور قطع اگر مشکلات تا این حد حاد باشد آنها زودتر برای رفع آن تلاش میکنند. در حالی که شما به عنوان یک نویسنده به مشکلات عدیده در این حوزه اشاره میکنید.
شما زیر ساختها را ببینید. من به وزیر ارشاد و معاونانش کاری ندارم. اتفاقا تمامی وزیرانی که تاکنون آمدهاند را من به شخصه دوست دارم و تمامی آنها تمام سعی خود را برای بهتر شدن اوضاع انجام دادهاند. بحث این است که وقتی وزیر میآید و بر مسند قدرتش مینشیند آن برنامه چشمانداز 20 سالهاش را در حوزه فرهنگ ندارد.
* البته ما برنامه چشم انداز بیست ساله را داریم که توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشته شده.
بله، درست است؛ برنامه چشمانداز 20 ساله در مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشته شده و آقای هاشمی رفسنجانی، مرتب در حال پیگیری این برنامه اند و بارها دیده و شنید ه ایم که برای مثال میگویند ما در بخش اقتصاد فلان مقدار از برنامه عقبیم و دولت را مورد مؤاخذه قرار میدهند، که در این بخش از برنامه عقبی و باید خودت را به ایدهآل در آن حوزه برسانی.
* در این چشم انداز 20 ساله به مسأله فرهنگ و هنر هم پرداخته شده است.
به آن حدی که به دیگر بخشها پرداخته شده به فرهنگ و هنر توجه نشده است که ما در بخش فرهنگی چقدر عقبیم. خط سیر و مسیر آن واضح، کامل و جامع مشخص و تعریف نشده و خیلی کلی به آن پرداخته شده و خود دولت، مجلس، شورای انقلاب فرهنگی و ... باید برای این حوزه برنامهای تعریف و آن را مکتوب کنند و بعد به وزیر ارشاد وقت بگویند این برنامه، این خط سیر و این هم اهداف، حالا برو و این برنامه را اجرا کن.
* پس شما معتقدید وزیر هم این مسایل را میداند که برنامه هدفمندی برایش وجود ندارد. پس همین دلیل را علت نقد برخی وزیران از وزرای قبلی میدانید؟
قطعا خود وزیر هم میداند. وزیران ما و مدیران فرهنگی ما متأسفانه اغلب درگیر روزمرگی میشوند. اگر ما برنامه هدفمندی داشته باشیم، آنگاه، آن قطار وقتی حرکت میکند سرعت و هدفش مشخص است و میداند که در کدام ایستگاه توقف و در کدام ایستگاه با سرعت بیشتری حرکت کند.
اما در حال حاضر هر وزیر ارشادی که میآید میتواند کارهای وزیر قبلی را نهی کند و بسیاری از کارهای آنها را مورد نقد قرار دهد.
ببینید اگر برنامهای کلی برای این حوزه نوشته شود، پس از اتمام دوره وزیر، اتفاق جدیدی نمیافتد. چرا که وزیر بعدی برنامههای از پیش تعیین و تبیین شده نظام را پیگیری، ادامه و اجرا میکند. این در حالی است که اگر وزیر بخواهد خودش پس از روی کار آمدنش برنامهای را بنویسد، یک سال برای آن برنامه زمان نیاز دارد و وقتی میخواهد برنامه را اجرا کند، دوره چهار ساله وزارتش پایان مییابد. آن وقت وزیر محترم مورد نقد مدیران بعدی قرار میگیرد که در این چهار سال چه کردی و...؟ به هر حال برنامهها نباید برای دولتها و دولتمردان باشد بلکه برنامهها باید برای نظام باشد.
این جاست که این بیبرنامه بودن باعث شده که اگر از من نویسنده بپرسند که در این نظام فرهنگی جایگاهت کجاست و سوار کدام واگن این قطار فرهنگی هستی؟ باید با صراحت بگویم که واقعا نمیدانم. اصلا سوار قطاری نیستم. بیشتر سوار ماشین خودم هستم.
* به هرحال اگر اینطور باشد که شما گفتید، پس از دورهای که رشد نویسندگان در بحث کتابها، رشد فیلمها در سینماها، رشد نمایشها در تئاترها و ...سیر نزولی پیدا کند. مسوولان چاره ای میاندیشند.
چون ما زیرساختهای هدفمند و زمانبندی شده نداریم، به آنجایی نمیرسیم که شما گفتید. به طور مثال اگر رشد تعداد سینما در کشور کاهش پیدا کند، کسی پاسخگو نیست که چرا تنزل پیدا کرده و یا اگر نویسندهای مثل رضا رهگذر اثر خلق کند یا ننویسد باز هم کسی نمیآید بپرسد که چرا؟!
* خب برخی از این کاهشها در تولید و خلق اثر به دلیل مسایلی است که شاید در برنامه و سیاست آن دولت قرار داشته باشد.
ما نمیخواهیم این را نفی کنیم . دولت باید بر تمام عرصهها به ویژه فرهنگ و هنر وجهه نظارتیاش را داشته باشد. کما اینکه در ادبیات و انتشار کتاب هم وجود دارد. چه بسا برخی معتقدند که این نظارت باید بعد از انتشار باشد و عدهای هم با همین شیوههای که هست موافقاند. به این قضیه شکی وارد نیست و باید بحث نظارتی اعمال شود. ما به برنامه ارتقاء برای خلق آثار کار داریم که آمار کمی و کیفی آن رشد صعودی پیدا کند. در حالی که در بسیاری از حوزهها میبینیم که این اتفاق افتاده، به ویژه بخش صنعت کشور.
مگر حضرت امام (ره) نگفتند که "انقلاب اسلامی باید صادر شود". خب یکی از راههای صدور انقلاب اسلامی، صدور دین، ارزشها و باورهای دینی به وسیله کتاب است.
* خب، فکر نمیکنید تمام این مسأیل به برنامهها مرتبط نیستند و نویسندگان ما هم میتوانند به صورت خودجوش برای ارتقاء سطح کارشان تلاش کنند. مثلا خانم رولینگ - نویسنده انگلیسی - که اشاره کردید که هر ثانیه 2 جلد از کتابش میفروشد، مگر توسط وزارت فرهنگ انگلیس مورد حمایت قرار گرفتهاست؟
اینجوری نباید جامعهمان را ببینیم. ما در یک جامعه در حال توسعه زندگی میکنیم. ما در جایی هستیم که حوزه جغرافیایی زبان ما بسیار محدود است و دولتهای استعماری دل خوشی ازما ندارند و موانع بسیاری را در فعالیتهای فرهنگی ما در خارج از کشور ایجاد کرده و میکنند. در هیچ جای دنیا مانع ورود یک کتاب انگلیسی نمیشوند. در بسیاری از کشورها، زبان انگلیسی به عنوان زبان دومشان است ولی کتابی از ایران - که تمامی استانداردها هم در آن رعایت شده- وقتی به خارج از ایران می فرستیم،با موانع بسیاری از جمله موانع سیاسی روبهرو میشویدم؛ زبانمان را هم اغلب مردم دنیا نمیدانند .خوب، برای چنین مواردی هم دولت محترم باید برنامههایی داشته باشد.
به عنوان یک نویسنده شاکیام که چرا وضعیت کتاب و کتابخوانی به این صورت است و به عنوان یک انسان که سهمی در انقلاب اسلامی داشته و همه جوانی خودش را صرف انقلاب کرده، واقعا ناراضیام که چرا قدر نعمت خداوند را که 30 سال پیش به ما داد و همانا نظام مقدس جمهوری اسلامی است، نمیدانیم.
به آنجایی رسیدیم که من ابراهیم حسن بیگی علاقهمند به نظام جمهوری اسلامی، مؤثر در شکلگیری نظام پس از سی سال نوشتن، از بسیاری از بیبرنامگی ها در حوزه فرهنگ و هنر کشور شکایت دارم. شکایت دارم از این که این حوزه تقریبا رهاست و چه بسا اهالی و دستاندرکاران آن منتظر معجزهای اند.
امروز ما در عرصه قلم و نویسندگی یک تشدد آراء شدیدی را شاهدیم چون در برنامه چهار ساله تعریف شده. بنابراین هرکس ساز خودش را میزند و چنین اتفاقهایی میافتد. یک تعداد از نویسندگان جوان و نوقلمی که در دهه اخیر آثارشان چاپ شده، نوع نگاهشان به هستی و زندگی، به مقوله فرهنگی و حتی به نظام جمهوری اسلامی ایران با ما متفاوت شده .نویسندگانی آمده اند که مثل ما فکر نمیکنند.
اشکالی هم ندارد مثل ما فکر نکنند. ممکن است مثل ما هم ننویسند و بهتر از ما هم بنویسند. برخی از اینها و یک سری از اهالی قلم، در یک جهت دیگر در حال انجام دادن کارشانند حتی جشنوارههای خود شان را هم دارند و آثار خود را، خودشان مطرح میکنند.
* معمولا در این جشنوارهها، از کارهای افرادی مثل شما استفاده نمیکنند! آیا برای رسیدن به یک ایدهآل در عرصه کتاب این قضیه مشکلساز نمیشود؟
همین طور است. ولی در جشنوارههای دولتی، گاهی از آثار آن طرفیها هم دیده میشود. چرا ما باید به چنین جایی برسیم که اهالی قلم ما دو دسته شوند؟ مگر در این کشور 70 میلیونی چند نفر اهل قلم و نویسنده وجود دارند که آنها را در دو یا سه دسته ببینیم؟! این به ضرر فرهنگ و ادبیات کشورمان تمام میشود. حتی معتقدم که این ریل فرهنگی که ما به وجود آورد ه ایم، ممکن است که واگنهای مختلف هم داشته باشد. نباید در یک واگن حسنبیگی، رضا رهگذر و رحماندوست و سیدمهدی شجاعی را بگذارند و در واگن دیگر دولت آبادی و گلشیری و ... را. باید کاری کرد که همه در یک راستا و با یک برنامه هدفمند ملی در اعتلاء و ارتقای آن برنامه و به خصوص ادبیات کشورمان نقش داشته باشند. ما باید به این سمت برویم. ما باید یک نگاه ملی داشته باشیم که منافاتی هم با نیروهای دینی و اسلامی ما ندارد.
* پس با این صحبتهایی که در زمینه ادبیات و اشکالات آن در کشور کردیم، به آنجا میرسیم که شما معتقدید کلیشهها، تکرارها یا ترجمههای بازاری و ادبیات سبک وارداتی همه و همه به همین نبود یک زیرساخت فرهنگی مناسب برمیگردد.
اساسا ترجمه و ورود آثار وارداتی کار بدی نیست و با اصلش هیچ کس مشکل ندارد و باید در ترجمه به روی همه باز باشد.
حال اگر برنامه ساختاری که راجع به آن بحث کردیم در رابطه با ادبیات اتفاق میافتاد و نیازهای ادبیاتمان را تا 70 ـ80 درصد تأمین میکرد، آنوقت 20 ـ30 درصد مترجمان میرفتند و کار میکردند که متأسفانه چنین اتفاقی نیفتاده.
ببینید! در کشور ما ترجمهها به دو دسته تقسیم میشوند. یک دسته ترجمه حرفهای است که مترجمان آثار را آگاهانه انتخاب و تا حد بسیار زیادی خلاء ها را پر میکنند؛ به خصوص در زمینههای علمی. یک دسته هم مترجمان خلقالساعه اند، حرفهای هم نیستند و شناختی هم از ادبیات و جامعه ندارند. یک مختصری زبان میدانند و ارتباطی با خارج از ایران دارند و کتابها را وارد کشور میکنند و ناشری هم هست که چون این کتابها کم هزینه و شکیل و تصاویر جذابی دارند، آنها را به راحتی منتشر میکند.اینها اجتناب ناپذیرند ولی اگر بتوان با فیلتری که در خود جامعه به وجود میآوریم جلو این آثار را گرفت تا از آنها استقبال نشود، خود به خود جلو ورود آنها به کشور گرفته میشود.
ما باید بتوانیم تولیدات داخلیمان را افزایش دهیم. کتابهای کودک نوجوان را با کیفیت خوب چاپ کنیم ،تصویرگری، جلد، کاغذ و... و با یک برنامهریزی اقتصادی ـ بازرگانی بتوانیم کتاب را توزیع کنیم. آن وقت هر مترجمی هم خواست هر چیزی را چاپ کند، باز هم آثار طرد میشود ولی متأسفانه این اتفاق نیفتاده...
ما نیاز داریم که کتابهای علمی وارد شوند. البته ناگفته نماند که اغلب آثار ترجمه شده علمی، نقل قول و نظریهپردازی اند و کمتر تألیفات را میبینیم. در خارج از ایران، برای پرورش کودکان مرتب کتابهای علمی تألیف می شود ولی ما بیشتر به کارهای تئوری پرداخته اییم و شاهد تألیفات زیادی نیستیم.
در دورهای، ادبیات اشباح، ارواح و داستانهای ترسناک چیزی بود که در داخل کشور تولید نمیشد و خیلی کم بود مگر در قالب افسانههای قدیمی. یک دفعه اروپاییها آمدند و تألیف کردند و با وجود مخاطبان بسیار زیاد این ژانر وارد کشورمان شد.
خب اگر آن برنامهای که گفتم داشتیم، باید در سال بیش از 20 هزار عنوان کتاب کودک نوجوان منتشر میکردیم و یک هزار عنوان هم داستانهای اشباح و ترسناک در برنامه دیده میشد. حتی موضوع هایی چون انقلاب، جنگ و ...
حرف های من را شاید بسیاری از مدیران تصدیق کنند و بسیاری هم نپذیرند. اساس کارمان در حوزه فرهنگ و هنر غلط است.
رییس جمهوری با سابقه فرهنگی، مثل آقای خاتمی هم در یک جمعبندی، در طول دوران 8 ساله ریاست جمهوریاش، تنها دو درصد به مسایل فرهنگی پرداخت و فکر کرد. معتقدم این موارد و مشکلات را نباید در حوزه دولت و دولتمردان ببینیم. این مسایل را باید در فراتر از دولت دید. نظام ما خوشبختانه با یک تدبیر خوبی آغاز شد ولی متاسفانه قدرش را خوب نمی شناسیم.
ما یک شورایی داریم به نام شورای انقلاب فرهنگی. باید کاری میکرد که مصوباتش در زمینه فرهنگ به دولت دیکته میشد . خوشبختانه با تدبیر حضرت امام(ره) این شورا را بنا کردیم ولی استفاده نکردیم. الان از زمان تأسیس شورای انقلاب فرهنگی بیش از 27 ـ 28 سال میگذرد. ما چند برنامه فرهنگی در آنجا تصویب کرده ایم؟ باید حالا دیگر چه توقعی از مجریان داریم. باید از این شورا پرسید که چه برنامه فرهنگی داشتید؟ به کجا رسیدید؟ در کجای این برنامههایتان هستید؟ چه برنامهای را از دولت قبل تحویل گرفتید؟ چه برنامهای را به این دولت تحویل دادید؟
صحبت من این است که در این وضعیت از وزیر و دولت نباید و نمیتوان انتقاد کرد. وزیر و دولت یعنی مجری.
من، اوایل که آقای صفار هرندی آمدند، به ایشان گفتم که آقا برای تولید کتاب، دولتهای قبلی از ناشران حمایت کردند. کتاب چاپ میشود ولی به انبار می رود و ناشران میلیون، میلیون پول انبارداری میدهند چون عرضه نمیشود . چه کسی باید عرضه کند؟ کانال توزیع. بارها هم مثال زدم که شما مواد غذایی مثل شیر و ماست را دیدهاید که صبح اول وقت همه در سطح کشور در حال توزیع شیر هستند یعنی کانال توزیع دارند. روزنامهها چگونه توزیع میشوند؟ یک کانال دارند ولی در حوزه کتاب ما کانال نداریم و وقتی کتاب تولید میشود رهاست. هر کسی هرجایی دلش خواست یا هرجایی که آشنا داشت کتابهایش را میفرستد.
ایشان گفت اگر طرحی دارید، بدهید تا این معضل را حل کنیم. الحق پیگیری هم کردند ولی مقطعی این کار انجام شد. کانال توزیع کتاب باید یک کانال فنی، علمی و تعریف شدهای داشته باشد.
این هم ربطی به دولت ندارد. وقتی برنامهای وجود ندارد، نباید از وزیر ارشاد انتقاد کرد.
* شما در اول صحبتهایتان گفتید که پیشرفت داشته ایم، بعد به اینجا رسیدیم که برنامه هدفمندی نداریم!
من پیشرفت را نسبت به قبل از انقلاب گفتم. مطابق با شرایط روز.خوب، توقعاتی هم داریم و وقتی نتایج کارهایمان در این 30 سال را سنجش میکنیم، خیلی کم میآوریم. خیلی فاصله داریم با ایدهآلها.
منبع: ایبنا
از این نویسنده کتابهای زیر در فروشگاههای دفتر نشر معارف و سایت پاتوق کتاب موجود و قابل تهیه است:
روزگار با ما چه کرد ؟
سالهای بنفش
شته ها و شکوفه ها
عکس روی درخت
فصلی از باران
محمد رسول الله(ص)
مرگ در مرداب
معمای مسیح
چشم ها و گوشها ی شاه
یک مهره کوچک
برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبتنام کنید