loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

نمایشگاه کتاب در مترو

امسال و سال گذشته جمعی از طلاب حوزه های علمیه تهران و قم در اقدامی تحسین برانگیز ایام تبلیغ شان را به کار توزیع و معرفی کتاب در ایستگاههای مترو پرداخته اند. نشریه راه هم سال گذشته گفتگویی با آنها داشته است که مخاطبان سایت پاتوق کتاب را به خواندن این گفتگوی خواندنی دعوت می کنیم. امید که مخاطبان هم تجربیت جدیدی در زمینه توزیع کتاب و محصولات فرهنگی دیگر دارند برای ارسال کنند و ما هر ساله شاهد نوآوری و ابتکر فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در زمینه های مختلف این عرصه باشیم.
میزگرد توزیع کتاب، مشکلات و موانع و فضاهای جدید توزیع در زیر می آید:

اول از همه می‌خواهیم از مطالعات و رشته‌های تخصصی شما بدانیم و این که چگونه وارد این فضا شدید؟

زمانی: پایه ده حوزه ایم، در مقدمات سطح. ماجرا این است که ما هر سال برنامه تبلیغ داریم . اصل هم بر این بوده که روستاهایی را انتخاب کنیم که کمتر کسی ‌رفته است. تبلیغ امسال یک نوع تبلیغ دیگری بود که زمینه و مخاطبانش فرق می‌کرد و اصلا سیستمش جدید بود. (با خنده). مگر آقا نفرمودند نوآوری؟! خوب این هم یک نوع نوآوری است.

مطالعات جنبی‌ شما عمدتاً در چه حوزه‌هایی بود؟

زمانی: کتاب‌های شهیدمطهری، استاد مصباح و آیت‌الله جوادی آملی و کتاب‌هایی که به درد تبلیغ بخورد.

داوودی: دوستان در اقتصاد و تاریخ و ادبیات هم مطالعاتی داشتند و کتاب‌های رمان هم زنگ تفریح‌شان بود. ما الان سه سال است که به قم مشرف شدیم، پیش از آن در حوزه‌های علمیه تهران، در مدارس حاج‌آقا مجتهدی و آیت‌الله حق‌شناس درس می‌خواندیم . دوستان هرچند عضو مؤسسه خاصی نبودند ولی در تشکل‌های مردمی، پایگاه‌های بسیج و مساجد و حتی تیم‌های ورزشی فعال بودند. یک الگویی از حضرت امام(ره) گرفته بودیم که مجموعه‌های فکری، چه در حوزه و چه در دانشگاه، هفته‌ای یک بار، کنار هم بنشینند. ما این کار را انجام دادیم. سه سال است که دوستان، هفته‌ای یک بار جمع می شوند و درباره برنامه های آینده فکر می کنند.چون مجموعه با استادان مختلف ارتباط دارد و استادان هم دغدغه‌های فرهنگی دارند، ایده‌ها و طرح‌ها در این دوره تقویت و پخته می‌شود. موضوعات این جلسات هم عموما مطالبات مغفول مانده مقام معظم رهبری از جمله همین کتاب و کتابخوانی است؛ مدتی هم دوستان تحقیق می کردند که چطور می‌توان کتاب را وارد سبد خانوار کرد و فرهنگ کتاب‌خوانی را گسترش داد. آسیب‌شناسی‌های متفاوتی در زمینه تولید، فرهنگ عمومی، بازاریابی و ... کردند. یکی از طرح‌های آماده هم توزیع کتاب و فروش آن‌ها بود. در مباحثات خود رسیدیم به اینجا که بسیاری از مردم به دو علت کمتر به کتاب مراجعه می کنند: اول اینکه کتاب در دسترس مردم نیست، دوم این که مردم نمی دانند چه کتاب‌هایی بخرند؛ به عبارت دیگر درصد بالایی از مردم، از محتوای کتاب‌های مفیدی که در بازار است، خبر ندارند. لذا سعی شد در اماکن عمومی و محل های رفت و آمد دائمی افراد، کتاب هایی عرضه و در کنار آن، مشاوره شود. در این مشاوره، محتوای کتاب‌ها برای مردم توضیح داده می‌شد. مشاوره هم همان تبلیغ چهره به چهره بود.

این ایده مطرح بود تا این که فرصتی پیش آمد و مدیران ارشاد هم استقبال کردند و پی‌گیر ماجرا شدند .در این مدت جاهایی رفتیم که اولین بار روحانی می دیدند.

جوکار: روستاهای پرجمعیت و شلوغ، که اصلاً برای خودمان هم باور کردنی نبود.

داوودی: این قبیل کارها برکات همان کار گروهی و جلسات است. لذا با دوستان فکر کردیم که اردوی جهادی تبلیغی‌ مان را امسال در تهران برگزار کنیم و با مردم ارتباط بگیریم . در حین کار، کتاب هم اضافه شد. در واقع، کتاب پوششی شد برای این کار. شاید بعضی خوش نداشته باشند که مشاورمذهبی شوند. ولی خود این لباس حرف می‌زند. مردم وقتی می دیدند یک روحانی آمده در مترو و کتاب توزیع می‌کند، عکس‌العمل‌های جالبی داشتند. یک طرف عطر و سوپرمارکت و یک طرف حاج‌آقا کتاب در دست. بعد از دو سه روز، دیدن روحانی و تعامل با او هم شده بود جزء زندگی روزمره‌شان. ما نمی‌خواستیم که مردم سوال کنند و ما جواب بدهیم. کافی بود کسی چند دقیقه برای دیدن کتاب‌ها تأمل کند تا دوستان ما بروند سراغش و آرام‌آرام باب گفت‌وگو را باز کنند. ما کتاب‌های سیدمهدی شجاعی، رضا امیرخانی و ابراهیم حسن بیگی را به طور کامل آورده بودیم ودر مدت کمتر از ده دقیقه موضوعات و محورهای 250 عنوان کتاب را به افراد می دادیم . بعد از آن گفت و گو ها به شکل موضوعی، شخصیتی و سیر مطالعاتی‌ که تعریف کرده بودیم دنبال می شد .

آیا در حوزه‌های علمیه تهران، بستر چنین فعالیت‌هایی را آماده کرده بودید یا بعد از این که به قم آمدید فعال شدید؟

جوکار: بحث توزیع کتاب را نه. اما فعالیت‌های گروهی دیگر چرا. دوستان بعد از اینکه به قم می‌آیند فراغ بال بیشتری پیدا می‌کنند و به ایده‌ها و طرح‌های جدید و تأثیرگذار فکر می‌کنند. میزان تفکری که آدم در قم می‌کند بیشتر از تهران است. در تهران سر آدم خیلی شلوغ است. اما در قم آدم درگیر درس است و در این مدت فرصت تفکر و مباحثه و جلسات گروهی بیشتر پیش می‌آید. این که برای ده بیست سال آینده چه می‌توان کرد؟شاید تا دو سه سال پیش، اردوی جهادی جایگاه چندانی نداشت ولی به مرور، اذهان به این سو متوجه شد که این اردوها عرصه جدیدی برای تبلیغ است. می شود گفت کسی که در اردوی جهادی کار کرده ، در دانشگاه خودش هم می تواند موثر باشد و جریان‌سازی کند. بستر دیگر، مناطق محروم بود. روستاهایی که نه آب داشت و نه برق و نه جاده. چهارمحال بختیاری، خراسان جنوبی و جاهای دیگر. جاهایی بود که مردم نماز و روزه بلد نبودند

زمانی: در یکی از روستاها که نزدیک به هزار نفر جمعیت داشت، بیست و یکم ماه رمضان را عروسی گرفته بودند و برای ناهار، یکی از دوستان ما را دعوت کرده بودند. یعنی از رمضان و ماه روزه تا این حد بی اطلاع بودند. این منطقه، منطقه‌ای بود که اگر برف می‌بارید، راه‌های ارتباطی‌ به کل قطع می‌شد و تا دو سه روز، همه در خانه‌ها حبس می‌شدند.

جوکار: اینها از سر بی اطلاعی، ازدواج‌هایی صورت داده بودند بدون اینکه صیغه ای بخوانند. مسایل شرعی را چون نمی دانستند به شکل تفاهمی اقدام کرده بودند. پیرمردها و میان‌سالان به دوستانی که برای تبلیغ رفته بوند، مراجعه می‌کردند که آقا! بیا و صیغه ما را هم بخوان؛ با این که چندین فرزند و نوه داشتند. دوستی می گفت : جای دیگری همین که تکبیره‌الاحرام را گفتیم، افراد دور ما حلقه زدند برای نماز. انگار آمده باشند کعبه .

از روش کار و نحوه هماهنگی ها در جلساتتان بگویید.

داوودی: شیوه ما، شیوه قدیمی حوزه یعنی روضه است. به برکت روضه، این دوستان کنار هم جمع می‌شوند. کل جلسه‌مان 45 دقیقه است و بخش اصلی "گعده"‌هاست که دوستان با هم فکر می‌کنند و تجربیات و مباحث خود را انتقال می‌دهند. و فردایش این دوستان سر درس همدیگر را می‌بینند. در گعده‌های بین درس و ده دقیقه‌ای استراحت، باز هم به آن ایده‌ها می‌پردازند. و در مرحله بعد، این طرح‌ها و ایده‌ها و نظرات را یک نفر می‌نویسد. و اگر یک موضوع جدید باشد گروه جلسه مستقل می‌گیرند. در روضه معمولاً چهل پنجاه نفر می‌آیند و به گروه‌های هفت هشت نفره تقسیم می‌شوند. دوستان سعی می‌کنند که جلسات روضه قطع نشود.

برای توزیع کتاب در مترو چند نفر بودید؟

بیست نفر. چون بعضی دوستان به اردوهای جهادی تبلیغی رفته بودند.

چه شد که از مکان های عمومی، مترو را انتخاب کردید؟

داوودی: کتاب‌خوانی را اگر بخواهیم فرهنگ کنیم و کتاب را اگر بخواهیم وارد سبد خانوار کنیم، باید بیاییم وارد زندگی‌ افراد شویم. مثل کالاهای دیگر که در زندگی ، جایی برای خود تعریف می‌کنند. گاهی اوقات چیزهایی که مهم و ضروری نیستند به واسطه تبلیغات و برنامه‌ریزی‌هایی که روی‌ آن شده خودشان را وارد زندگی عادی و روزمره مردم می‌کنند . نمایشگاه کتاب که برگزار می‌شود در یک گوشه‌ای از تهران است و خودش را در زندگی روزمره مردم نشان نمی دهد. اگر چه ممکن است مثلا تا دو میلیون بازدید کننده هم داشته باشد . اما مترو به خاطر اینکه روزانه مسیر تردد افراد زیادی هست اولویت اول ما بود.

چند ایستگاه را فعال کردید؟

جوکار: 23 ایستگاه .

انتخاب جا و مکان برای عرضه کتاب‌ها و مشاوره چطور انجام می‌شد؟

جوکار: هر جا را که مناسب این کار تشخیص می‌دادیم و مزاحم مردم نبودیم انتخاب می‌کردیم. فضای هر ایستگاهی فرق می‌کرد. بعضی جاها را هم خود مسئولین ایستگاه برای ما در نظر می‌گرفتند تا مزاحم عبور و مرور مردم نباشیم.

داوودی: معمولاً بعد از گیت‌ها بود. ما اصلاً در سالن انتظار کار نکردیم، چون شاید مانع رفت و آمد مردم می‌شدیم.

معمولا تیپ خاصی مراجعه می‌کردند؟

زمانی: نه! همه تیپ و همه سنی بودند. فقط نوجوان‌ها کمتر بودند، آن هم به خاطر این که کمتر از متروها استفاده می‌کنند.

جوکار: دلیل دیگرش این بود که تابستان بود و مدارس باز نشده بود.

زمانی: بیشتر جوان و بزرگ‌سال بودند. استقبال جوان‌ها هم بیشتر از بقیه بود. سالمندها کمتر حال مطالعه دارند.

تنوع و تعداد کتاب‌هایتان چطور بود؟

جوکار: بین 250 تا 350 عنوان انتخاب کردیم. روزهای اولی که کار نمایشگاه شروع شد، مردم از ناشران مختلف، درخواست کتاب می کردند. همه یا بعضاً اکثر کتاب‌ها را خوانده بودند و تنوع داشت: ادبیات پایداری، رمان، شعر، اعتقادی و مذهبی، شخصیت‌ها و ... هر کتابی که به خانه‌ای می‌رفت برای ما بُرد بود و این کتاب‌ها قطعاً تاثیر خوبی در زندگی آن خواننده می‌گذاشت.

قیمت ها چگونه بود؟

داوودی: مختلف بود. کتاب‌های خوبی انتخاب کرده بودیم. کتاب‌ها در قطع و اندازه هم مختلف بود. بیشتر پالتویی‌ بود. چون سفر، سفر مترویی بود، عده‌ای کتاب می‌خریدند تا در این سفر سرگرم باشند. قیمت‌ها هم از 350 تومان تا 18 هزار تومان متغیر بود.

جوکار: البته دیوان شهریار هم برده بودیم که قیمتش 20 هزار تومان بود.

ذهنیت مردم و مسئولان مترو، قبل و بعد از آشنایی با شما و فعالیت‌تان چه بود؟

داوودی: حاشیه کار زیباتر از متن بود. شایدروزهای اول مأموران ایستگاه برخورد مناسبی با ما نداشتند.اما بعد تحت تاثیر فضای ماه مبارک و رفتار دوستان و همکارانی که با اخلاص پای کار آمده بودند، خود ماموران وحتی مدیران مترو به نمایشگاه سر زدند و ارتباط دوستانه‌ای برقرار کردند. الان هم تماس می‌گیرند و ارتباط دارند. حتی قم هم آمدند. مردم هم همین‌طور. وقتی نمایشگاه را جمع می‌کردیم مردم می‌گفتند چرا بساط کتاب جمع شد؟ نکنید! تازه داشتیم عادت می‌کردیم. موقع خداحافظی برخی با چشم های خیس بدرقه مان کردند.

همه‌ معمم بودید؟

داوودی: نه! اما معمم بیشتر از غیر معمم جواب داد. با این که تصور می کردیم برعکس این اتفاق بیفتد.

شاید به خاطر این که می‌گفتند روحانیون محرم اند...

داوودی: همین بود. اعتماد، فوق‌العاده بود. یکی از دوستان معمم تعریف می‌کرد که جوانی آمده بود برای صحبت. بعد از چند دقیقه آن‌چنان اعتماد کرده بود که خصوصی‌ترین مسئله زندگی‌اش را با او مطرح کرده بود. .مشاوره‌گیرندگان این‌ چنین کم نبودند. یا فردی بهایی داشتیم که دفعات اول با حالت تهاجمی بحث می‌کرد ولی کار به جایی رسید که هر روز بیست دقیقه بحث می‌کرد و مشاوره می‌گرفت. مسیحی هم داشتیم.

فکر می‌کردید که چه اتفاقی نیفتد ولی افتاد یا برعکس؟

زمانی: همین استقبال از معممان. یا این که یک‌بار دخترخانمی با حجاب نامناسب آمد. خیلی هم درب و داغون بود. (خنده همگی) کتاب‌ها را داشت نگاه می کرد. گفت: حاج‌آقا! کتابی دارید که کیفیت نماز شب را نوشته باشد؟ نماز شب را آدم‌های حزب‌اللهی چندان پی‌گیرش نیستند ولی این خانم بود. این برای خودم بسیار جای تعجب داشت که زنی با این وضع، چنین سوالی می پرسد. از این موردها زیاد داشتیم. عده‌ای هم دنبال توضیح‌المسائل می‌گشتند.

جوکار: اوایل ، واقعاً ذهنیت همه دوستان این بود که روحانی برود داخل غرفه، مراجعات به ما کمتر می‌شود؛ یعنی کمتر می‌توانیم با مردم تعامل پیدا کنیم. در حالی که برعکس شد. شلوغ‌ترین غرفه‌های ما، غرفه‌هایی بود که روحانی حضور داشت. قریب به صد و پنجاه یا دویست تا مشاور خانواده داشتیم در این بیست و دو سه ایستگاه. برخی از آن‌ها حدود یک ساعت و نیم در غرفه حضور داشتند و مشاوره خانوادگی می‌گرفتند. یا اینکه مراجعه می‌کردند و می‌گفتند ما از اسلام هیچ چیز نمی‌دانیم که دوستان‌، مسایل را برای این‌ها تبیین می‌کردند.

سوالات ، بیشتر حول چه موضوعاتی بود؟

زمانی: این که قالب خاصی داشته باشد، نبود. شبهات اعتقادی، حجاب، مشاوره خانوادگی، مسائل شرعی یا تحقیق درباره ادیان و مذاهب. عده‌ای می‌گویند من مسلمان‌زاده‌ام اما یکی دو سال است که به صورت تحقیقی اسلام را انتخاب کرده‌ام و غیره.

متوسط دقایقی که مردم در نمایشگاه‌ها می‌ایستادند چقدر بود؟

جوکار: نمی‌توان گفت. همه‌ جور آدمی داشتیم. طرف می‌آمد و دوری می‌زد و می‌رفت. یا کسی را داشتیم که در میز مطالعه کنار نمایشگاه‌ها می‌نشست و کتاب را مطالعه می‌کرد. ما از قصد، میزی را برای مطالعه گذاشتیم تا کسانی که نمی‌خواهند کتاب بخرند از آن برای مطالعه استفاده کنند.

زمانی: یکی از مشکلات ما این بود که وقتی مراجعه‌کننده داشتیم ، تا می خواستیم مشاوره بدهیم، دیگرانی را که می‌آمدند یا رد می‌شدند از دست می‌دادیم اما به آن‌هایی که مراجعه می‌کردند و باب گفت‌وگو باز می‌شد و نیازشان را می‌گفتند، کتاب‌ هایی را معرفی می‌کردیم . آن وقت می پسندیدند و می‌خریدند.

آمار دقیقی از کسانی که مشاوره شدند ، دارید؟

داوودی: این چندان برای ما ممکن نبود. ایستگاه‌ها هم مختلف بود.

زمانی: ثبتش هم مشکل بود.

آمار فروش را چطور؟

داوودی: این را بله ! 30 هزار کتاب دست مردم دادیم. می‌توانیم مطمئن باشیم که به 20 هزار خانواده کتاب دادیم. کتاب‌های خوب.

جوکار: کتاب‌هایی که یقین داریم حداقل یک نفر آن‌ها را می‌خواند. آقای امیرخانی، نویسنده " بیوتن " و" من او ". می‌گفت می‌توان کتاب را با مثلا یک تلفن به سپاه یا ارگان‌های دولتی فروخت ، منتها این کتاب خوانده نمی‌شود. آن‌ها را هدیه می‌دهند و مشخص نیست چند تایش خوانده می شود. انگار کسی که برای کتاب پول ندهد، خیلی برایش اهمیت ندارد که مطالعه کند یا نه ؟ منتها کسی که کتاب را به کسی معرفی کند و محتوایش را بگوید یقیناً در بین راه و سفر مترویی‌شان شروع به خواندن می‌کردند. خودم به خیلی‌ها می گفتم کتاب‌های گران مخصوصاً رمان‌هایی را که خودمان می‌خوانیم و تمام می‌کنیم، بالایش بنویسیم "وقف در گردش" که این کتاب بچرخد و دیگران هم از آن استفاده کنند. می‌گفتند که این، به ضرر شماست! می‌گفتم من به فکر کتاب خواندن کردن هستم به فکر سود که نیستم.

آیا پوشش رسانه‌ای هم داشتید؟

داوودی: نه! ما در بخش تبلیغات ضعیف عمل کردیم.

می‌خواستید پوشش رسانه‌ای داشته باشید یا نه؟

داوودی: می‌خواستیم. البته در روز اول شبکه تهران گزارشی تهیه کرد و چهل پنجاه تا سایت هم زدند، اما کار کردن خبر در سایت به آن معنا پوشش خبری نیست. می‌شد بیشتر تبلیغ کرد. ما فرصت رایزنی نداشتیم. چون ده روزه کار را بستیم. در خود مترو هم می‌توانستیم از آن امکانات و دستگاه‌های اطلاع‌رسانی شان استفاده کنیم که البته زیاد با ما راه نیامدند.

جوکار: به اضافه این که تبلیغات کار به عهده اداره ارشاد بود.

برخورد ناشران با شما چطور بود؟

داوودی: استقبال می‌کردند. برخی از نویسندگان خیلی از این کار استقبال کردند که ما انتظارش را نداشتیم. مثلاً آقای سیدمهدی شجاعی، آقای امیرخانی و آقای حسن بیگی چندین بار حضور یافتند و ما برای آثار این سه شخصیت کار ویژه‌ای کردیم؛ همه کتاب‌های آقای شجاعی و امیرخانی را آوردیم. آقای امیرخانی چند بار به ایستگاه آمد. ما هم رفتیم دفترش و زیاد وقتش را گرفتیم.می گفت من در آمریکا مشابه کار شما را دیده ام. از طرفی آقای حسن بیگی می‌گفت ما اصلاً نداریم جاهایی که در این مدت این تعداد عناوین و این تعداد کتاب به فروش رفته باشد.

زمانی: البته این نمایشگاه‌ها در همه 20 ایستگاه نبود.

داوودی: شاید در این مدت به صورت جمعی 200 روز کار نمایشگاهی کردیم.

جوکار: در کل ماه رمضان بودیم ولی برخی از ایستگاه‌ها سه روزه بود، جمع می‌شد و می‌رفت جای دیگر. بستگی به مدت مجوزی داشت که به ما می‌دادند .

زمانی: این محدودیت‌ها بود. محدودیت نیرو هم داشتیم .

داوودی: نویسندگان می‌گفتند ما اصلاً انتظار نداشتیم. می‌گفتند تا به حال سابقه نداشت که بچه‌های حزب‌اللهی این‌قدر ما را تحویل بگیرند و کتاب‌هایمان را توزیع کنند. می‌گفتند نه ادارات دولتی برای چنین ما چنین کاری کردند و نه دیگران ! یک‌جورهایی شرمنده شدند. غالب ناشران با ما خوب برخورد کردند. وقتی طرح را توضیح می‌دادیم آن‌ها متوجه اهمیت مسئله بودند و استقبال می‌کردند.

جوکار: اما یکی دو تا از آنها اذیت کردند. مثلاً انتشارات ع. که رمان معروفی را منتشر کرده ، خیلی اذیت‌مان کرد و اصلاً با ما راه نیامد. خیلی جاهایی که می‌رفتیم، به اعتبار این که داریم فلان کار را می‌کنیم کتاب را تحویل می‌گرفتیم ولی این ناشر، تا زمانی که تراول روی میزش نمی‌گذاشتی، کتاب را تحویل‌تان نمی‌داد. چند بار بهش گفتم چک سه روزه، قبول نمی‌کرد. وقتی پول را می‌گرفت، می‌شمرد و اجازه می‌داد که کتاب را ببریم.

مشکل دیگری هم بود؟

داوودی: خوب کار برای بار اول بود و انتظار برخی از مشکلات می‌رفت. اما دوستان با توجه به سابقه فعالیت‌هایی که داشتند خوب عمل کردند. نداشتن تبلیغات را قبلاً گفتم که فرصت پرداختن به آن را نداشتیم. هر پنج شش ایستگاه یک مسئول داشت که دائم با همدیگر در تماس بودند. یکی دیگر از نقایص کارمان این بود که نتوانستیم استمرارش بدهیم؛ یعنی یک ماه کار کردیم، یک کار مقطعی شد. الان اگر بخواهیم کار را به سرانجام برسانیم و کتاب را در سبد خانوار وارد کنیم، باید جاهای دیگر را هم فعال کنیم.

زمانی: نتوانستیم همه ایستگاه‌ها را پوشش بدهیم. بیش از پنج شش قفسه هم نمی‌توانستیم بگذاریم. خیلی از کتاب‌های مفید را نداشتیم. مردم کتاب‌های مفید می‌خواستند که نداشتیم یا نتوانستیم تهیه کنیم. درباره نماز و روزه و حکمت و اهمیت آن‌ها خیلی مراجعه‌کننده داشتیم که برای آن یا کتاب نداشتیم یا کم داشتیم . سراغ انتشارات آثار آقای قرائتی رفتیم که موفق نشدیم.

به صورت سیر مطالعاتی یا موضوعی هم کتاب داشتید؟

زمانی: تا حدی. کتاب‌های مختلفی بود از رمان، شعر، تاریخ، کتاب برای کودکان و شخصیت‌های بزرگ . یکی از کتاب‌هایی که استقبال ویژه‌ای از آن شد کتاب پرسش و پاسخ دانشجویی بود که دفتر نهاد رهبری در دانشگاه‌ها چاپ کرده بود. هر روز مجبور بودیم از انبار این کتاب‌ها را بیاوریم. چون دائم کم می‌آوردیم.

در معرفی و مشاوره کتاب با مشکل خاصی مواجه نشدید؟

زمانی: نه! چون روحانی کارش تعامل با مردم و تبلیغ است.

برای توزیع کتاب که به آن صورت، تجربه خاصی نداشتید...

داوودی: یکی از نقاط قوت کار ما این بود که دوستان همگی اهل مطالعه و کتاب بودند. نوع تبلیغ‌مان هم چهره به چهره بود. این شگرد تبلیغاتی را قبلاً دوستان در جاهای مختلف تجربه کرده بودند. شیوه کار این بود که وقتی طرف سوال اول را می‌پرسد، جوابش را به گونه‌ای می‌دهند که ضمن اینکه جواب سوالش را می‌گیرد وارد گفت‌وگو شود و بحث ادامه پیدا کند.. این شیوه را از شهیدمطهری گرفتیم. دوره اعتقادی شهیدمطهری با همه دوره‌های اعتقادی فرق دارد. همه از توحید شروع می‌کنند ولی ایشان از انسان و ایمان شروع می‌کند.نکنه دیگر اینکه نسبت فروش کتاب دقیقا با مشاوره دوستان مرتبط بود . یعنی کتاب‌هایی که یک مشاور کتاب می پسندید ، در ایستگاه مربوط به او فروش بهتری داشت . مثلاً کتاب « نه آبی، نه خاکی» آقای موذنی در یک ایستگاه خیلی خوب فروش می‌رفت چراکه مشاور آن کتاب را مفید می‌دانست و جالب.


جوکار: یکی از مشکلات اساسی ما در عرصه اجرایی بی‌تجربگی بود.

وقتی کار گسترده باشد، سرویس‌دهی کار سنگین می‌شود. ما روزهایی در 20 ایستگاه نمایشگاه داشتیم و کتاب‌هایش تمام می‌شد و لازم بود که به 120 ایستگاه کتاب برسانیم.. قبل از کار فکر می‌کردیم که این مسئله –مشکل ترابری- را با یکی دو نفر بتوانیم حل کنیم ولی با این که هفت هشت نفر را برای این کار گذاشته بودیم باز کم آوردیم. یک مشکل دیگر که پیش‌بینی‌اش نمی‌کردیم، سرقت کتاب بود. قریب دو میلیون و دویست هزار تومان کتاب از ما دزدیدند. نمی‌دانم صلاح است منتشرش کنید یا نه؟ ولی واقعیت است.

ارتباط تیم اصلی با همدیگر چطور بود؟ چطور با هم هماهنگ بودید؟

داوودی: بدون هماهنگی اصلاً کاری پیش نمی‌رفت. بخشی در کار اجرایی تهیه کتاب و رایزنی با ناشران، برخی در مشاوره کتاب و برخی در رایزنی با مسئولان ارشاد تهران، سازمان فرهنگی هنری شهرداری و مترو تهران و نویسندگان و ... بودند. برای امور مالی یک مسئول داشتیم که او باز برای هر چهار ایستگاه، یک رابط مشخص کرده بود. اینها در طول روز با هم جلسه می‌گذاشتند و به حساب و کتاب می‌پرداختند. یک نفر هم مسئول مشاورین کتاب بود که برای هر چهار ایستگاه، یک نماینده و رابط انتخاب کرده بود . کار دیگر این که این مسوول ، مشاوران را در ایستگاه‌ها عوض می‌کرد و مشاوری را که مثلا سه روز پی در پی در یک ایستگاه بود به ایستگاه‌های دیگر می‌فرستاد تا مردم هم افراد متفاوت را ببینند.

ماشین هم داشتید؟

داوودی: بله! یک ماشین هم از ارشاد گرفتیم. علاوه بر آن زیرمجموعه دیگر، بخش انبار بود و هفت هشت نفر کار جابه‌جایی آن کتاب‌ها را انجام می‌دادند.

تصور می کنید که این طرح قابلیت تعمیم در جاهای دیگر هم داشته باشد ؟

داوودی: فکر نمی‌کردیم که این طرح این‌قدر بازدهی داشته باشد. همه فکر می‌کردند مترو جایی است که افراد فقط می‌خواهند با سرعت رفت وآمد کنند. مترو پارک نیست که مردم با فراغ بال بیایند آن‌جا استراحت کنند یا فرصت بحث و گفت‌وگو و تورق کتاب داشته باشند. انتظار داشتیم که مردم نایستند و کتاب را ببینند. ولی این اتفاق نیفتاد. آمدند. ایستادند. وقت گذاشتند، کتاب دیدند. با کتاب‌ها آشنا شدند، خریدند. برخی هم حتی کتاب را در آن‌جا خواندند. حتی آدم‌هایی داشتیم که آمدند کتاب را تا آخر در آن‌جا خواندند و رفتند. برخی هم کتاب را می‌بردند و بعد می‌آوردند. شبیه این طرح در مساجد، هیئت‌ها، نمازجمعه‌ها و جاهایی که مردم هفته‌ای یک یا چند بار می‌آیند، قابلیت اجرا دارد. اما مهم است که همه اقشار بیایند نه فقط عده خاصی .

زمانی: یا مواردی داشتیم که آقا یا خانم یا جوانی کتابی را می پسند اما زیاد تخفیف می خواست که مقدور نبود. ولی بچه‌های فروشنده یا مشاور از جیب خودشان آن ما به التفاوت را پرداخت می‌کردند تا کتاب خوانده شود . . از این اتفاقات زیاد افتاد. بچه‌ها زیاد از خودشان مایه می گذاشتند.

در تعمیم این طرح ، چه ملاحظات دیگری را باید به کار گرفت تا به آن اثر بخشی مطلوب رسید ؟

جوکار: خود بحث مشاوره خیلی مهم بود. یکی از ثمرات کار این بود که بچه‌های مجری خودمان که از پایگاه‌های بسیج و مسجد بودند، کتاب‌خوان شدند. شاید مسئول پایگاه بسیج و مسجد باید برنامه‌ریزی و هزینه زیادی می‌کرد که این‌ها را کتاب‌خوان کند منتها وارد کار که شدند و در کنار مشاوران قرار گرفتند، کم‌کم خودشان هم مشاور کتاب شدند. می گفتند می شود این کتاب‌ها را شب ببریم و صبح بیاوریم؟ می‌گفتیم مشکلی ندارد، به شرطی که بیاورید! یعنی آن‌ها که شب می‌رفتند دست خالی خانه نمی‌رفتند. کسانی که پیش از آن کتاب‌خوان نبودند، یا نیروهای خود مترو و فروشنده‌های غرفه‌های تجاری مترو هم می‌آمدند و کتاب می‌خواندند و بر می‌گرداندند؛ کسانی که خودشان می‌گفتند اصلاً کتاب‌خوان نیستند. یکی به من می‌گفت من کتاب‌خوان نیستم و اصلاً نمی‌توانید کتاب‌خوانم کنید! ما هم گفتیم این یک کتاب «غیر قابل چاپ» سیدمهدی شجاعی را بگیر و برو تا آخر ! فردا که آمد کلی حظ کرده بود و می‌گفت کتاب‌های دیگر در این زمینه چه دارید.

داوودی: تازه، این یک شیوه بود. دوستان ما در ایام تبلیغ، در روز عاشورا، بالای منبر کتاب می‌خواندند و مردم گریه می‌کردند. یکی از دوستان «آفتاب در حجاب» آقای شجاعی را یک ساعت خوانده بود و مردم گریه کرده بودند. امسال ماه مبارک در شب‌های قدر در تربت‌حیدریه، در شش شب «داستان راستان» شهیدمطهری را خواندند. یکی از طرح‌های دیگری که قصد داریم اجرا کنیم ویترین و تابلوی معرفی کتاب در مدارس است. تابلوهای خوب و قشنگی را در شبستان مساجد طراحی کردیم که کتاب‌ها به نمایش گذاشته شوند. یا یکی از ائمه جماعت که از دوستان ماست بین دو نماز، پنج دقیقه در مورد آن کتاب‌ها توضیح ‌دهد. خوب این تبلیغ‌ هم تأثیرگذار است. الان معلمان و مدیران مدارس هم می‌توانند این طرح را اجرا کنند.

چه پیشنهاد مشخصی برای مسئولان فرهنگی کشور دارید ؟

داوودی: باید این کار، در متن جامعه و کار اصلی ما باشد نه این که در حاشیه قرار بگیرد. نمایشگاه بین‌المللی کتاب یا قرآن خوب است ولی این امور شاید به آن میزان هزینه ای که برایش می شود ، بازدهی نداشته باشد کاری که ما کردیم یک کار اصولی است که هزینه خودش را هم در می‌آورد.. باید دغدغه کتاب‌خوانی و توزیع کتاب جدی گرفته شود . آقای وزیر شخصیت تأثیرگذاری است . چه اشکالی دارد که در هر مراسمی یک کتاب را معرفی کند؟ مسئولین فرهنگی خودشان به صورت مستقیم و چهره به چهره وارد این مشاوره بشوند؛ کاری که حضرت آقا کرد و جواب هم داد. مقام معظم رهبری "خاک‌های نرم کوشک" را که معرفی کرد 167 هزار نسخه فروش کرد.

منبع: نشریه راه/ شماره ۳۰+۶/ آبان ۱۳۸۷

چهارشنبه 18 شهریور 1388
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط