عابس قدسی، مدیر موسسه «کتاب آفتاب» مشهد است که سال هاست علاوهبر توزیع کتاب به سرتاسر کشور، از طریق فروشگاهی کوچک با مخاطبان خاص خود نیز ارتباط مستقیم دارد. این مجموعه که قدسی، همسر و برادرش گردانندگان اصلی آن هستند، مشتریانی پر و پا قرص دارد، چراکه ویژگی اصلی «کتاب آفتاب» هدف مند بودن آن در انتخاب مخاطب است. صاحب کتابفروشی، بنا ندارد هر کتابی، حتی اگر خوب باشد را عرضه کند؛ او مخاطب خود را طیف مذهبی بهخصوص نسل جوان هدفگزاری کرده و همین راز موفقیت اوست. ویژگی کمنظیر این مجموعه آن است که فروشندگان تا کتابی را نخوانده باشند و نشناسند، در قفسه کتابفروشی نمیگذارند، بدین ترتیب، «کتاب آفتاب» علاوهبر فروش کتاب، مشاوره کتاب هم عرضه میکند، البته این دومی رایگان است. این مجموعه اخیرا با نام نشر «سپیده باوران» به حوزه تولید هم وارد شده است. اما اینکه در پرونده کتابهای عامهپسند مذهبی به سراغ او رفتیم، داستان دیگری دارد. «کتاب آفتاب» با آنکه خود یک فروشگاه فرهیختهپسند است، از قضای روزگار در مرکز خرید کتابی واقع در چهارراه شهدای مشهد قرار دارد که محل عرضه کتابهای عامهپسند مذهبی است. خاصیت این مصاحبه، در تجربه مستقیم او در همسایگیاش با مرکز عرضه این نوع محصولات است. چکیده ای از گفت وگوی مفصل ما را با وی می خوانید.توصیه می کنیم که شکل کامل مصاحبه را در سایت پنجره بازدید بفرمایید، مصاحبه ای که حاوی مثال های شنیدنی متعددی از آشفته بازار کتاب های مذهبی و سوءمدیریت مسوولان فرهنگی کشور است
*میخواهیم درباره شکلگیری پدیدهای به اسم پاساژ مهستان و نظایر این بازار کتاب در شهرهای دیگر صحبت کنیم. بازار کتابی شکل گرفته است که طیف خاصی از مذهبیها خریدار آن هستند و محصولات آن عامهپسند است و این ماجرا آنقدر جدی شده است که اکنون جای آن دارد تا درباره کتابهای زرد مذهبی سخن بگوییم.
ناشر یا کتابفروش وقتی موفق است که مخاطب خودش را تعریف کرده باشد، یعنی بداند که برای چه میخواهد کتاب چاپ کند و به چه کسی قرار است کتاب بفروشد. با چنین دیدی، طیفی از ناشران ما که میدانند از بازار کتاب چه میخواهند، همین ناشرانی هستند که در تهران، پاساژ مهستان مرکز آن است، در قم پاساژ قدس یا روبهروی مسجد جمکران و، در مشهد هم چهارراه شهدا و به همین منوال در اکثر شهرهای بزرگ، پاتوق خاص خودشان را دارند. بخش مهمی از بازار نشر دست اینهاست، اگرچه مخاطبانشان از حیث سرانه خرید، خرید بالایی ندارند، اما جمعیت زیادی را شامل میشوند، کتابی مثل گنجهای معنوی در همین کتابفروشیها عرضه میشود و تیراژش سر به میلیون میگذارد.
*نویسنده این کتاب کیست؟
آقای رضا جاهد، احتمالا شما این کتاب را ندیدهاید.
*چرا، اتفاقا این کتاب از زمان دور، نمیدانم چگونه به قفسه کتابخانه شخصی من راه یافته است، چون خودم نخریدهام.
«گنجهای معنوی» پدیدهای در این جنس از کتابها بود. اولین چاپش با عنوان «داروخانه معنوی» عرضه شد که استقبال گستردهای از آن بهعمل آمد. این، نقطه عطفی برای این دست از ناشران و کتابفروشها بود که بدانند روی چه چیزی باید سرمایهگذاری کنند. شنیده بودم که پیشنهاد تألیف کتاب «داروخانه معنوی» را ناشر به مؤلف داده بود.آقای رضا جاهد خودش از کسبه بازار مشهد بوده، در آن مقطع ظاهرا بهخاطر موقعیت خاصی که به آن دچار میشود، امتیاز کتاب را پیشاپیش به ناشر میفروشد. بعدا که کار چاپ میشود و مخاطبان، استقبال عجیبی از آن میکنند، آقای جاهد نسخه دوم کار را بهنام «گنجهای معنوی» روانه بازار میکند. این نسخه دوم، واقعا تیراژ عجیب و غریبی دارد.
*موضوع کتاب چیست؟
یکسری ادعیه را از جاهای مختلف برداشته و چه بسا بخش عمدهاش را از خود مفاتیح الجنان جمع آوری کرده باشد. ادعای کتاب این است که این دعاها برای حل مشکلات، رفع گرفتاریها و رسیدن به آرزوهای خصوصا دنیوی مؤثر است. تحلیل جامعهشناسیاش به نظرم این باشد که وقتی مردم به هر دلیلی از اسباب و علل مادی قطع امید میکنند و نمیتوانند به شکل طبیعی بهخواستههای خود برسند، به معنویت پناه میبرند. این اتفاق حتی در کشورهایی که بهظاهر خیلی مذهبی هم نیستند، افتاده است. کتاب «گنجهای معنوی» دقیقا روی همین نقطه دست گذاشته است. کتابی که کمکتان میکند به هر آرزویی برسید، بیماریهایتان مداوا خواهد شد، بدهیهایتان را خواهید پرداخت و قس علی هذا. یک کتاب ساندویچی که هرکس آن را داشته باشد، مجبور نیست برود در حواشی مفاتیح یا دیگر کتابهای ادعیه جستوجو کند.
*به نظر شما مخاطب پاساژ مهستان و نظایر آن، کدام طیف از مخاطبان هستند؟
مخاطب مذهبی که اتفاقا کتابخوان هم نیست، ولی طیفش گسترده است. این ناشران روی سوژههایی دست میگذارند که میدانند مخاطبان فراوانی خواهد داشت که حتی اگر عادت به کتاب خریدن نداشته باشند، از آن استقبال خواهند کرد. ناشران به اصطلاح روشنفکر، هم از یک نظر دیگر خیالشان راحت است. آنها مخاطب ثابتی دارند که در سبد خریدش، حجم معین و متشابهی را به کتاب اختصاص میدهد.
بد نیست اگر جنس کتابهای این دسته از ناشران را تقسیمبندی کنیم. اما وجوهی دیگر هم در کار است. بخشی دیگر نوعی تذکرهنویسی برای کسانی است که به عرفان مشهور شدهاند یا در شکل دیگرش، دستورالعملهای عرفانی از این بزرگان، اکثر کتابهای این دسته، حاصل کتابسازی هستند.
یک نکته دیگر این است که این زمینه تذکرهنویسی و کراماتنویسی، بیارتباط با زمینه اول یعنی کتابهایی مثل «گنجهای معنوی» نیست. همانطور که آنجا با نگاه کاربردی به ادعیه توجه میشود و نوعی دامنزدن به محرومیتها و مشکلات مردم است، این قبیل کتابها هم، بیش از جنبه جدی سیر و سلوکی، جنبهای از روایتگری دارند و در حقیقت، خواننده با خواندن روایت زندگی یک عارف، تسکین پیدا میکند.
زمینه دیگری که براساس آن در بازار کتابهای مذهبی، کتاب ساخته میشود، زمینه جن و روح است. البته شکل حرفهای این زمینه را باید در بازار سیاه جستوجو کنیم، مقصودم کتابهای طلسمات و اوراد و غزایم است.
اخیرا بازار کتابهای مربوط به رمل خیلی خیلی در مشهد داغ شده است. بعضی از همکاران ما این کتابها را که مجوز چاپ هم ندارند، بهصورت افست چاپ میکنند و میفروشند تا جاییکه الان همه میدانند، فلان کتاب مربوط به رمل در مشهد، در فلان کتابفروشی گیر میآید. اینها روی چیزهایی متمرکز شدهاند که به ماورالطبیعه مرتبط بوده و باور به آنها صرفا براساس متون دینی است و چندان بحث علمی درباره آن نمیشود کرد، بنابراین کنجکاوی برمیانگیزد؛ نمونه واضحش «فشار قبر» است.بعضی از کتابهایی که در این بازار خاص درباره فشار قبر منتشر شدهاند، فروش فوقالعادهای داشتهاند.
*علت این استقبال چیست؟
نمیدانم در تهران هنوز این رسم هست یا نه اما در خراسان اگر کسی فوت کند، یکی از کارهای خیری که مرسوم است بازماندگان برای مرده بکنند، این است که یک جعبه سیپاره، شصت پاره یا صدوبیست پاره بخرند و به نیت آن مرحوم وقف کنند. عکسش را هم پشت مجموعه میچسبانند و هدیه به مساجد میدهند. آنقدر هدیه دادهاند که متولیان مساجد دادشان در آمده است، چون جا برای نگهداری ندارند و اصلا این تعداد، مورد استفاده واقع نمیشود، چون اگر مسجد دو سه جعبه از اینها داشته باشد، برای مجالس ختم نسبتا شلوغ هم کافی است، ولی چون رسم شده است، از میان این همه کار خیر، همین یکی مورد استقبال واقع میشود، تأکید میکنم؛ چون رسم شده است. این وسط، ناشران اینگونه قرآنها، هستند که بار خود را میبندند.
اگر یادتان باشد، چند سال پیش رهبر انقلاب روشنگری کرد و قمهزدن ممنوع شد. ایشان روی خرافهزدایی تأکید کردند و مداحان را توصیه به خواندن از روی مقاتل معتبر کردند و بهطور خاص از لهوف، نفس المهموم و منتهیالآمال نام بردند. به برکت دقتنظری که ایشان به خرج دادند، کتابهای جدی و مهمی مثل لهوف، نفس المهموم و منتهیالآمال به میان عوام مذهبی ما رفت.
کتابهای مرحوم علامه مجلسی مثل جلاءالعیون و حیاتالقلوب و از همه معروفتر حلیهالمتقین هم در این قبیل کتابفروشیها هست. چون مجلسی اولین عالم بزرگ شیعه بود که مخاطب خودش را صرفا شاگرد خودش فرض نکرد و برخی از کتابهایش را از ابتدا به قصد عوام مردم نوشته است.
مثلا «سنن النبی» مرحوم علامه طباطبایی هم در این قبیل کتابفروشیها هست و فروش خیلی خوبی دارد. یک زمینه دیگر از کتابهای این بازار نشر، برخی از کتابهای مربوط به جبهه و جنگ است.
این بیشتر به سالهای اخیر مربوط میشود که رونق این کتابها بیشتر شده است.
اگر بخواهم مثال بزنم مثلا کارهای مرحوم ابوالفضل سپهر. آن مرحوم، خود پدیدهای بود که دیده نشد اما بهخاطر «غریزی» برخورد کردن با یک قالب فولکلور و آوردن آن در یک زمینه تجربه نشده که همان مسئله جنگ باشد، آثارش از ارزش هنری بیبهره نیست؛ البته جالب است که در این کتابفروشیها استقبال خوبی از او میشود.
نمیخواهم بگویم مخاطب آثار مرحوم سپهر، همه عوام بودهاند، ولی فیالجمله، ایشان زمینه کاریش «متل» بوده و میدانیم که متل، اصالتا مربوط به فرهنگ عام است، پس بیهوده نیست که کار ایشان مورد استقبال واقع شده است.زمینه دیگری که حتما باید به آن اشاره کرد کتابهای مربوط به حوزه انتظار است. شما در این سنخ از کتابفروشیها تا دلتان بخواهد درباره این موضوع، کتاب میبینید. از کارهای فرهیخته و مستند مثل نجم ثاقب که اقلیتاند تا اکثریتی از کتابهایی که درباره «تشرف» و «ملاقات» است. از جنس کتابهای آقای سید حسن ابطحی در این بازار، الی ماشاءا... هست، متأسفانه این تیپ کتابها که راوی ملاقات با امام زمان باشند و چنین ادعاهایی را طرح کرده باشند، در بازار نشر زیاد است و بحمدا...، ارشاد هرقدر در حوزه ادبیات سختگیری میکند، در این حوزه اصلا سختگیری نکرده است.اگر قرار بر سختگیری باشد، حوزه مذهب باید سختگیرانهتر باشد؛ وقتی که میگوییم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خود این عنوان ارشاد اسلامی، مبین این معناست که این دستگاه، خودش را متولی امور مذهبی مردم میداند. یکی از اهتمامهای جدی ارشاد، مبارزه با خرافهگرایی باید باشد و در این زمینه، من خیلی بهندرت دیدهام که ممیزی اعمال شود. هرگونه کتابی چاپ و خیلی راحت پخش میشود و جالبتر از همه اینکه اینگونه کتابها، جزو آمار نشر کتابهای مذهبی هم بهحساب میآیند. یادم میآید که یکی از مشاورین آقای مسجد جامعی پز میداد که در دوره ایشان، آمار نشر کتابهای مذهبی چند برابر شده است، در حالیکه خود همین آقای مشاور وزیر، یکی از ناشران این نوع کتابها بوده است. از آقای مهاجرانی گرفته تا صفار هرندی همه در آمارشان اینگونه کتابها را جزو آمار کتابهای مذهبی حساب میکنند، چون تعریف مشخصی از کتاب مذهبی وجود ندارد. برای نسل انقلاب، کتاب بزرگانی چون مطهری، شریعتی، دستغیب، طالقانی و بازرگان کتاب مذهبی به حساب میآید. آیا اینها هم کتاب مذهبی هستند و مثلا کتاب «صلوات کلید حل مشکلات» هم کتاب مذهبی است؟
یکی دیگر از خصوصیات این فروشگاهها این است که اقلام صوتی تصویری از هیئتها عرضه می شود. اقلام مورد نیاز برای هیئتداری حتی بر فروش کتاب غلبه دارد.
خیلی خیلی غلبه دارد. یکبار آقای رضا امیرخانی در شیراز سخنرانی داشت و آنجا لطفی هم کرده بود و درباره مجموعه ما چیزهایی گفته بود. مدتی بعد چند تماس جداگانه از شیراز با من گرفته شد که ما میخواهیم مشابه کار شما را در شیراز بکنیم.
همه هم یکجورهایی به مجموعه آقای انجوینژاد وصل بودند که مخاطب خیلی گستردهای دارد. یکی از اینها به مشهد آمد که با ما مشورت کند. گفتم: فلانی! شما قبل از این کار شغلت چه بوده است. گفت: سیدی فروشی. گفتم: چه نوع سیدی میفروختید. گفت: سیدیهای مذهبی و مداحی و ... گفتم: اصلا وارد این کار نشو. اما به خرجش نرفت و به اصرار از من کتاب گرفت و برد و بعد از شش ماه کتابها را برگرداند.شما سیدی خام را به صد تومان میخرید و رایت میکنید و پانصد میفروشید؛ نه پول زیادی صرف کردهای، نه کارتن کتاب روی کولت گذاشتهای، نه اصلا این کار فضای زیادی اشغال میکند؛ کل سرمایه شما مثلا یک هارد پانصد گیگ است. هرچیزی را میتوانی داخل هاردت بریزی و رایت کنی. هم در مشهد هم جاهای دیگر، خیلیها دچار توهم شدند که بازار نشر پر درآمدتر و پررونقتر است، اما بعد از مدتی جمع کردهاند. اتفاقا به شما بگویم که بخش غالب فروش همین مهستان و امثال آن، از همین سیدیهاست و کتاب در حاشیه است.
*حالا اصلا این حرفها چه کارکردی دارد؟ به نظر شما مخاطب این مصاحبه ما چه کسی است؟
سالهاست که میگوییم کتابخوانی؛ به نظرم باید بگوییم «کتاب خوبخوانی» در کتابفروشیها نودونه درصد کتابها حتی ارزش یکبار مطالعه هم ندارد، اخیرا آقای اسفندیاری کاری بهنام کتابپژوهی منتشر کرده است. آنجا گفته که بدون اغراق نودونه درصد کتابهای بازار نشر ارزش یکبار خواندن هم ندارد. به نظر من ادعایش ادعای گزافی نیست. میتوانید امتحان کنید. یکبار به یک کتابفروشی که هدفمند کتاب نچیده باشد، بروید. خواهید دید که از میان انبوهی کتاب، باید همه را پس بزنید و یک کتاب خوب پیدا کنید. با چنین نگاهی مخاطب ما خود مردم هستند که دقت کنند و مشورت کنند در خرید کتاب، بهخصوص کتاب مذهبی. همچنین دیگر مخاطب ما، مسئولان و مدیران فرهنگی هستند. در خیلی از حوزهها ما بازار نشر را بیش از حد شلوغ کردهایم و امکان گزینش کتاب خوب را برای مردم دشوار ساختهایم. یکی از علل عدم اقبال مردم به کتاب واقعا همین سردرگمی است. فضاهای هدفمند برای فروش کتاب بسیار کم است. من فقط به تجربه کتابفروشی خودمان اشاره میکنم. ما کاری که کردیم، این است که مخاطب خودمان را طیف مذهبی کتابخوان هدفگزاری کردیم. جلد به جلد کتابهایی که در فروشگاه مان میفروشیم، با این هدف سنجیده شده است. چه بسیار کتابهای پرفروشی که من آنها را در قفسه مغازهام نمیگذارم، چون میدانم مشتریان خاصی دارم که این کتاب، برایشان الان مسئله نیست. نتیجه این شده که از تهران میآیند و از ما کتاب میبرند. در حالیکه در تهران این همه فروشگاه کتاب بزرگتر از ما و قدیمیتر از ما هست، چرا؟ چون ما فضای هدفمند فراهم کرده ایم و او میداند که این قبیل کتابها را پیش ما پیدا میکند.
منبع: هفته نامه خبری تحلیلی پنجره - هفته اول آذر 88
برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبتنام کنید