* جنابعالی به عنوان رئیس یک مرکز مهم اسلامی، رشد اسلام را در سالهای اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
جـای هیچ شکی نیست که پس از انقلاب اسلامی یک جنبش دینی اسلامی در جامعه بینالملل رخ داد. البته این جنبش نه فقط مخصوص مسلمانان، بلکه به مسیحیت و حتی یهودیت هم سرایت کرده است؛ یعنی آنها فعالتر شدهاند و سعی میکنند که در عرصههای اجتماعی بروز و نمود بیشتری داشته باشند و گاهی از مواقع دیده میشود که مواضعی را هم در ناهنجاریهای اجتماعی از جمله ناهنجاری اخلاقی داشتند. گواه آن این است که کاردینالها و اسقفها و حتی پاپ این مواضع را داشتند و خوب طبیعتاً این جنبش و حرکت فراگیر در دنیای اسلام در کشورهای اروپایی و آمریکایی، از لحاظ کمی و کیفی در مسلمانان تأثیر گذاشته است. از لحاظ کمی ببینید تعداد مسلمانان در مقایسه با گذشته افزایش یافته است. البته من الان نمیتوانم آمار دقیقی به شما ارائه بدهم، ولی مثلا در اروپا میتوان گفت از 25 میلیون تا 35 میلیون نفر رسیده که به نـظر من آن چیزی که مشاهده میشود، بیش از این تعداد مسلمان هست و این خودش میتواند یک حرکت مهم در بین مسلمانان اروپا ایجاد کند. در بعضی از کشورها در صد مسلمانان به حدی است که در معادلات اجتماعی و سیاسی تأثیرگذار هستند؛ از سوی دیگر زادوولدی که در بین مسلمانان هست، این جمعیت روز به روز بیشتر میشود. در میان غربیها از جمله فمنیسم باعث شد که اینها بیشتر صاحب فرزند شوند، در بعضی از کشورها حتی نمایندگانی از مسلمانان در مجلس حضور پیدا کردند و آنها هم تأثیر دارند. حتی من وقتی در اتریش بودم حضور مسلمانان را در پارلمان و تأثیرگذاری آنها را دیدم. در آلمان هم که ایالتی و فدرالی اداره میشود، مسلمانان حضور پیدا کردهاند و لذا به لحاظ کمیت درصد مسلمانان در حال افزایش است. آماری که مراکز مهم اروپایی، از جمله یکی از مراکز آماری فرانسه ارائه داده، این است که بعد از بیست سال جمعیت خیلی نسبت به آن چیزی که هست بالا خواهد بود و حتی من در چند ماه گذشته آمارهای دقیقی در اختیار داشتم که آمارهای قابل اعتنایی است. از لحاظ کیفی هم، به هر حال پس از انقلاب اسلامی دنبال این هستند که اسلام را به معنای جامع کلـمـه درک کنند، یعنی بحث جامعیت اسلام از جنبههای فردی، اجتماعی، ظاهری و باطنی و در حقیقت به مباحث معرفتی بیشتر ورود میکنند و این علاقه هم بیشتر ایجاد شده که نسبت به اسلام شناخت پیدا کنند. چون معرفی و تفسیر اسلام خیلی مهم است که چه نوع تلقی و تفسیری از اسلام داشته باشیم. در بخش کیفی نیز بشر امروز و جامعه امروزی مسلمانان دنبال اسلامی هستند که بتواند سؤالها و نیازها و خواستههای آنها را در ابعاد مختلف بشری پاسخگو باشد؛ همان طوری که به بحثهای تجربی، فردی و مسائل روحی و درونی تـوجـه مـیکـنـد، بـه مسائل بیرونی، اجتماعی، آسیبهای اجتماعی و ناهنجاریهای اخلاقی نسبت به آنها هم موضع بگیرد. و لذا الان در دنیا کنفرانسهایی در بحث اسلامشناسی و در بعضی جاها شیعهشناسی تشکیل میشود و دیالوگهایی که میان نخبگان و دانشمندان و دانشجویان در مجامع و مجالس وجود دارد. در واقع آنها دنبال یک رویکرد جامع از اسلام هستند البته برخی از دولت مردان غربی درصدد هستند یک تفسیر خشنی از اسلام ارائه دهند و رسانههای غربی بسیج شدهاند تا چنین تفسیری را ارائه دهند، ولی خیلی موفق نبودند. یعنی الان روز به روز که جلوتر میرویم بسترها و زمینه ها آنقدر گسترش پیدا کرده که نمیتوانند آن را محو کنند و خواه ناخواه در مجامع و مجالس مراکز، حالا چه مراکز اسلامی و چه مراکز علمی و آکادمیک بحثهایی به وجود آمده که آنها نمیتوانند این اسلام را محدود کنند. به نظر من حتی در بعضی از توطئهها و دسیسههایی که دارند اگرچه ممکن است بر حسب ظاهر یک نـوع تـهـدیـد بـاشـد، ولی همین خودش یک فرصت برای مسلمانان شده است؛ مثلا نسبت به پیغمبر اسلام(ص) اهانت میکنند، همین خودش یک فرصت شده برای مسلمانان که موضع بگیرند، تظاهرات کنند، اجتماعاتی داشته باشند و در جاهای مختلف مباحث علمی داشته باشند و از زوایای گوناگون شخصیت پیامبر اسلام(ص) برای دیگران معرفی شود، در حالی که قبلا این زمینهها به این شکل فراهم نبود و لذا برخی معتقدند در عین حال که این شرایط به گونهای توطئه و یک تهدیدی به شمار میآید، ولی از سوی دیگر، میتواند یک فرصت طلایی برای مسلمانان، دانشمندان و نخبگان باشد که بتوانند در چنین زمینهای اسلام را به خوبی و با جامعیتش معرفی کنند و لذا به نظر میرسد با این سلسله عوامل و عللی که حالا یا خودمان به وجود میآوریم یا دشمنان، یک تحول جدی جهانی در اسلامگرایی به معنای واقعی کلمه به وجود آمده است؛ علی رغم میل دشمنان اسلام، این اتفاق بوجود آمده و به نظرم این حرکت یک حرکتی مبارک خواهد بود و برای نظام بینالمللی و مدیریت جهانی حضرت مهدی(عج) میتواند یک زمینهسازی خوبی را فراهم سازد.
* به مباحث جدیدی که الان در اروپا مطرح است از قبیل اسلام اروپایی اشاره نمودید که یک واژه جدید است و بین مهاجران اولیه به اروپا و نسل جدیدی که در اروپا متولد شدهاند، تفاوتهایی وجود دارد، از جمله فرهنگ و زبان اروپایی که به فرمایش حضرتعالی علیرغم ایـنکه میتواند خودش یک فرصت خوبی برای ما باشد، اما یک گسست نسلی و تفاوت را میتواند در جامعه بین نسل قدیم و نسل جدید دامن بزند. در خصوص این مباحث چه تدابیری اندیشیده شده که بتوان این مشکل را حل کرد؟
این بحث مهمی است. امروزه در خیلی از مجالس و مجامع به طور جدی بحث intergration یا همسانسازی مطرح است. افراد در آنجا به عنوان یک شهروند باید با فرهنگ و آداب آنجا زندگی کنند و ممکن است هویت دینی و اسلامی خودشان را هم از دسـت بـدهند. چون باید هم با خدا و معنویات و تجربیات شخصی خودش پایبند باشد و در عین حال، در جامعه اروپایی زندگی کند و شرایط جامعه اروپایی را بپذیرد. بنابراین این بحث به طور جدی مطرح است و تشکلهای زیادی متولی و متصدی این امر هستند که این مسئله را جا بیندازند. رسانهها نیز در این خصوص تلاش زیادی میکنند. ذکر چند نکته در این زمینه ضروری به نظر میرسد: اول اینکه، همان طوری که اشاره شد، بچههایی که در آنجا متولد شدهاند با مدارس آنجا ارتباط برقرار کردند و ناخودآگاه طی 10 تا 12 سال، یک نوع فرهنگ از طرف آنها القا میشود و بعضی از آنها هم در دانشگاه حـضور پیدا میکنند، بنابراین مسئولیت دانشمندان ایرانی بیشتر میشود؛ چون باید بتوانند واقعاً اسلام را در آنجا درست معرفی کنند اسلام در آنجا جنبه فردی پیدا نکند و این مهم است. باید با ارتباطی که علما و دانشمندان با این نسل برقرار مـیکـنـنـد، بـتوانند جامعیت اسلام را با منطق و استدلال بفهمانند. من همیشه به دوستان تأکید میکنم پنج نکته در اسلام که از شاخصههای اصلی است، باید خیلی مدنظر قرار بدهیم: عقلانیت، عدالت، آزادی، معنویت و امنیت. که هر کدام ظرافتهای خاص خودش را دارد. این طور نیست که همیشه مباحثی که مطرح میکنیم، به شکل سنتی به آن پرداخته شود و انتظار داشته باشیم که تأثیرگذار باشد. نه اینجا، هم تحلیل میخواهد و هم تطبیق؛ بتوانیم همان مباحث را تطبیق و به روز و کارآمد کنیم و آن را روزآمد کنیم که بتواند تأثیر امروزی در جامعه ما بگذارد. تدبیرش هم این است که آنهایی که در اینجا تربیت میشوند و به عنوان مبلغ به اروپا اعزام میشوند باید مسلح به چنین سلاحی بشوند که درکشان از اسلام یک درک جامع باشد. نکته دوم اینکه، یکی دیگر از آسیبهای جدی که این نوع تفکر و نگرش میتواند به وجود آورد، این است که شریعت و احکام اسلامی خدشه بخورد و صدمه ببیند، یعنی ما اسلام را که مجموعهای از احکام، اخلاق و عقاید میباشد، بـهطـور ناقص معرفی کنیم. ما باید هویت دینی و اسلامی خودمان را به جد مورد توجه قرار دهیم؛ زیرا مطرح کردن هویت دینی در جوامع مختلف میتواند مؤثر باشد. ما در آنجا به عنوان یک شهروند زندگی میکنیم، ولی معتقدیم که هویت دینی و اسلامی خودمان را باید حفظ کنیم؛ یعنی حجاب باید حفظ بـشـود و احـترام به قوانین هم همینطور. علما همه تأیید میکنند که به قوانین مدنی و امثال اینها، باید احترام گذاشته شود، ولی این به معنای آن نیست که یک مسلمان اگر در یک کشور اروپایی زندگی میکند، تخلف بر علیه قانون بکند ولی هویت خودش را باید حفظ کند و این در واقع قابل جمع است. پس در این صورت، یک بخشی از کار مربوط به نوع ترتیبی است که در اینجا نسبت به کسانی که اعزام میشوند صورت میگیرد؛ چون یک بحثی را که به نظر من کمتر به آن توجه میکنیم، بعضیها کاملا آشنا به فضای واقعی و ادبیات حاکم بر غرب نیستند، مثلا ما داریم کسانی را که منبر میروند، همین مباحثی را که اینجا مطرح میکنند، به همان شکل در آنجا مطرح میکنند و غافل از آنکه آنجا یک ادبیات خاص خودش را دارد و یا مثلا تمام شکل برخورد و ادبیات رفتاری که در اینجا دارد، در آنجا هم ادبیات رفتاری خاص خودش را دارد. مثلا آنجا ارتباط برقرار کردن باید خیلی صمیمیتر از ارتباطی باشد که در اینجا هست؛ چون یک ارتباط صمیمی و چهره به چهره زمینه را فراهم میکند تا آنها سؤالات خودشان را از شما بپرسند. نکته دیگری که خیلی مهم است، این است که ما بحث جامعیت را در شبکه اینترنتی و سایتها خیلی باید جدی بگیریم و برای معرفی کردن اسلام راههای ارتباطی که در غرب به راحتی قابل دسترسی هستند را باید با دقت کافی در نظر داشته باشیم و به بـعـضـی مـسـائـل سـطـحـی صـرفـاً روایتی و بدون تحلیل جامعهشناسی یا روانشناسی نپردازیم، بلکه اگر روایتی هم میخواهد در آنجا تبیین شود؛ با نگاه جامعهشناسی و نگاه روانشناسی و نگاه اخلاقی و نگاه سازندگی، به عنوان عناصر تشکیل دهنده شخصیتی انسان نگاه شود. لذا ما معتقد هستیم که اسلام را باید در اروپا با ادبیات خودش معرفی کرد. البته بعضیها میخواهند واژه اسلام اروپایی را یک طوری مطرح و تفسیر کنند که به اصطلاح قابل پذیرش باشد؛ وقتی میگوییم اسلام اروپایی، یعنی اسلام با ادبیات و فرهنگ و آداب و سنن اروپایی. وقتی بحث اسلام اروپایی را مطرح میکنیم، با اسلام ایرانی با ادبیات و فرهنگ ایرانی و با اسلام آفریقایی با ادبیات و فرهنگ آفریقایی متفاوت است. لذا میخواهند یک معنای این گونهای را نسبت به این مطرح بکنند. من فکر میکنم این یک مقدار آسیب به مفاهیم میزند و اسلام در ایران و عراق و اروپا و جـاهـای دیـگـر یـک حـقـیقت است، منتها اسلام را وقتی میخواهیم تبیین کنیم باید، آن شرایط لازمی که در هر کشوری هست، مورد توجه قرار بگیرد. اگر مجموعه شرایط جمع شود، نتایج این مجموعه شرایط، یک نتیجه برای اسلام در اروپا و اسلام در آمریکا و آفریقا خواهد بود.
* اصولاً در اروپا چند نحله و گرایش شیعی وجود دارد؟ مثلاً آیا اسماعیلیه، زیدیه فعال هستند؟ آیا در آلمان شیعه دوازده امامی وجود دارد و ارتباط و همبستگی میان آنها چگونه است؟ لطفاً توضیحاتی را بفرمایید.
البته من در مورد تک تک کشورهای اروپایی نمیتوانم پاسخ سؤال شما را بدهم، اما در خصوص آلمان و اتریش همین قدر میتوانم بگویم که 99 درصد شیعه دوازده امامی هستند و احیاناً بخشی نیز اسماعیلیه و زیدیه هستند که بسیار نادر هستند و اصلا قابل طرح نیستند. در آلمان بیش از 2000 مرکز داریم، البته این آمار، کل مراکز اعم از کوچک و بزرگ، 100 متری، 50 متری تا 32 هزار متری را شامل میشود و حدود 150 مرکز شیعه هست و تقریباً میشود گفت که بسیاری از آنها فعال هستند؛ حالا بعضی از آنها فعالیتشان چشم گیر و تأثیرگذاری آنها بیشتر است. همه اینها به نوعی با مرکز اسلامی هامبورگ در تماس هستند و مرکز اسلامی هامبورگ یک محوریت نسبت به اینها دارد، دلیل آن هم شاید ارتباط با مرجعیت اعلای شیعه باشد؛ چون اصلا بنای مراکز اسلامی با موافقت مرجعیت شیعه بود و در اساسنامه هم قید شده که کسی که در آنجا به عنوان امام مرکز باشد، باید از مرجعیت اعلای شیعه نمایندگی داشته باشد؛ البته در مرکز اسلامی هامبورگ نمایندگی مرجعیت شیعه نیز هست، ولی نمایندگی مرجعیت اعلای شیعه در رأس خواهد بود که زمانی مرحوم آیتالله بروجردی بوده، بعد آیتالله میلانی مدت خیلی کوتاهی بوده و بعد مرحوم آیتالله خوانساری بودند، ولی آنها خیلی کوتاه بودند تا امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری به عنوان مرجع دینی. بنابراین یکی از دلایلی که این محوریت برای این مرکز ایجاد شده به خاطر ارتباط با مرجعیت است و این یک نکته مهمی است و لذا به نوعی بقیه، با این مرکز ارتباط دارند. وقتی که بحث اتحادیه شیعیان در آلمان شروع شد، حرکت آن از این مرکز بود. در جلساتی سالانه، همه مراکز در اینجا جمع میشوند، علمای شیعه هم در اینجا اجلاس دارند. از وقتی که به مرکز اسلامی هامبورگ رفتم مشاهده میکنم به غیر از این مرکز، بعضی از مراکز دیگر هم به صورت خودجوش فعالیت میکنند و برای خودشان جایی تهیه کردهاند. یا به صورت استیجاری یا خریدهاند و این زمینه را فراهم کردند و همین طور در حال گسترش است. در بعضی ایام فعالیت این مراکز بسیار وسیع خواهد بود، ولی در طول هفته کلاس های قرآن، تفسیر و دعا دارند، خیلی از جاها نماز جمعه دارند و البته امام جمعه به یک طریقی باید مورد تأیید نماینده مرجعیت اعلای شیعه باشد و اینها خودشان ملزم هستند این تأییدیه را بگیرند که حتماً باید امامی که در آنجا نماز میخواند از طرف نمایندگی مرجعیت اعلای شیعه باشد و خود همین یک نوع ارتباط ولایت امری را در دنیای غرب مطرح میکند، چون بحث بسیار مهمی است و در بعضی از کشورها، مثل فرانسه، اتریش و تا حدی انگلیس هم دارد این اتفاق میافتد؛ انگلیس مشکلات خاص خودش را دارد که آن را میتوانید با دوستانی که در آنجا هستند مصاحبهای داشته باشید. نوع فعالیتهایی که شیعیان انجام میدهند مختلف است که بخشی از آن همین بـرنـامههای هفتگی شان است، یک بخش هم سمینارها و کنفرانسهاست؛ مثلا ترکهای شیعه در آلمان در طول سال، 5-6 کنفرانس پرجمعیت و پرطرفدار مثل کنفرانس عاشورا دارند که از 8 تا 10 هزار در آن شرکت میکنند، کنفرانس اربعین که من این دفعه سخنران آن بودم، جمعیت بسیار خوبی شرکت کرده بود. از این نوع کنفرانس و سمینار زیاد هست. بعضی از مراکز یک سری دورههای آموزشی دارند که در سال یک بار برگزار میکنند. این نوع سمینارهای شیعه در آنجا زیاد است، علمایی هم دعوت میشوند، البته ما برای اینکه از این جلسات بیشترین استفاده را ببریم، باید کیفیت آن را ارتقاء دهیم تا افراد بتوانند سؤالات و مسائلی را که هست مطرح کنند. در بعضی از جلـسـات که من حضور پیدا کردم، الحمدالله دیدم جوانان سؤالات خوبی دارند و علاقه مند هستند که دورههای آموزشی برایشان گذاشته شود و میخواهند اسلام را دقیقتر و عمیقتر و جـامعتر یاد بگیرند و بفهمند. ما به اینها وعده دادهایم که بالاخره این دورههای آموزشی را در مرکز اسلامی هامبورگ ان شاءالله از این به بعد داشته باشیم. به نظر من فعالیتهای شیعه در آلمان خوب است از لحاظ کیفی ما به دنبال این هستیم روحانیانی که میآیند اولاً خودشان یک نگاه عمیق نسبت به اسلام داشته باشند و بعد بتوانند این نگاه را به دیگران منتقل کنند. امسال ما یک کار جدیدی انجام دادیم و حدوداً 16-17 مبلغ اعزام کردیم. البته همه این مراکز در محرم و صفر مبلغ میآورند ولی ما اعزام کردیم و با استقبال بسیار خوبی هم مواجه شد و الان درصدد حضور شرکتکنندگان در مجالس، بخصوص مجالس مهم هستیم که روز به روز در حال افزایش است و میتوانیم بگویم که ان شاءالله به فضل الهی در آینده ما مواجه با حرکتهای شیعی نه فقط در سطح آلمان، بلکه در سطح اروپا خواهیم بود. از حرکتهای جالبی که رخ داده و من به بعضی از مراجع عرض کردم و برای آنها خیلی جالب بود، بحث اعتکاف بوده است. چند سالی است که بحث اعتکاف در خود مرکز اسلامی هامبورگ اجرا میشود. شما میدانید که مسجد در مرکز اسلامی هامبورگ مسجد جامع است، یعنی آن تعریفی که فقهاء برای مسجد دارند، آنجا معنا پیدا میکند. مرکز اسلامی هـامـبـورگ از چند بخش تشکیل شده است از جمله سالن کنفرانس با ترجمه هم زمان، شبستانهای کوچک و خود مسجد که یک زمینه و شرایط خوبی را میتواند فراهم بکند. امسال در اعتکاف بیش از 200 نفر شرکت کردند که 80 درصد آن جوانان بودند. از مسیرهای بسیار دور، مثلاً از 800 کیلومتری میآمدند و میخواهند این سه روز استفاده معنوی داشته باشند و بسیار هم زیبا بود. یعنی وقتی که شما نگاه میکردید این فضای 70 الی 80 نفره را شامل جوانان شیعه علاقه مند به مرجعیت و مکتب ولایت، میدیدید که چقدر خودشان را برای حرکتها و برای تحقق شیعه در دنیا مهیا کردند و در آنجا حضور پیدا میکنند. مثلا اگر ما این نوع جلسات را در مرکز داشته باشیم و 300 نفر دعوت کنیم 270 الی 280 نفر میآیند آنهایی هم که نمیآیند احتمالا یک عذری دارند، ایام تحصیلی بوده یا ایام امتحانات بوده و بعید است که در جلسات حضور پیدا نکنند. این هم از آن برنامههای مبارکی بوده که انجام شده است. البته در خصوص با مرکز من یک اشاراتی را خواهم داشت چون جالب است که در مورد مرکز یک اطلاعاتی را داشته باشید.
* فکر میکنید چقدر مرکز اسلامی هامبورگ یا نماینده مرجعیت شیعی یا کمی گستردهتر، نهادها و مؤسسات شیعی در آلمان به فکر مؤسسات آکادمیکی میافتند که تحصیلات جوانانشان از آن طریق باشد؟ آیا این اتفاق افتاده یا در حال اتفاق افتادن است؟
الحمدالله در کل اروپا در بعضی از کشورها چنین اتفاقی افتاده است. ما یک مرکز آکادمیک وابسته به مرکز اسلامی هامبورگ داریم و یک انستیتوی مربوط به آموزش مبلغان داریم و خوب این، در آنجا تحقق پیدا کرده است. همان طور که شما اشاره کردید، این یک امر ضروری است و این حرکت صورت گرفته، البته نه توسط همه مراکز و مؤسسات شیعهشناسی، یا آنهایی که دغدغه مسائل شیعه را دارند، ولی این اتفاق آنجا افتاده، علت هم این است که مراکز به شکل انذاری و تبشیری کفایت نمیکنند و بالاخره باید مراکز آکادمیک هم باشد و دورههای تحصیلی داشته و گواهینامه و مدرک بدهند. خود مرکز درصدد است که این دورهها را به صورت جدیتر از گذشته برگزار کند و مدارک تحصیلی هم باید برای کسانی که این دوره را میگذرانند داده شود. ما طرحی تهیه کردهایم و در آن طرح پیش بـینی کردیم که کسانی که این دورهها را یعنی همان بحث اسلامشناسی (نه به شکل کاملا حوزوی) را میگذرانند، مدرک بدهیم. آموزش صرفاً حوزوی در خارج پاسخگو نیست و ما در ایـن طـرح پیشبینی کردیم که مباحث حوزوی را به شکل آکادمیک مطرح کنیم. به نظر من اگر این دورهها در آنجا فراهم شود، تأثیر بسیار خوبی را در مجموعه این کشور خواهد گذاشت؛ چون این افراد آموزش دیده به عنوان مبلغ به مراکز مختلف میروند و تأثیرات خوبی را بر جای خواهند گذاشت، ولی آنچه که بسیار مهم است و از دغدغههای ماست، این است که برای این امر باید اقدامات جدیتری صورت بگیرد. من معتقد هستم اولا ما باید تعامل بین مراکز علمی شرق و غرب بیشتر شود تا حضور نخبگان و دانشمندان در غرب بیشتر بشود و حتی معتقدم که برخی از دوستان، باید در مراکز غرب حضور پیدا کنند تا ضمن تحصیل در مقاطع بالاتر، مسائل اسلام را تبلیغ کنند و خود به خود از این افراد در رسانهها، در پرسش و پاسخها و در خود همان مجموعه دانشگاهی استفاده میکنند. بنابراین ما هیچ شکی در این زمینه نداریم و تلاش میکنیم مبلغانی را با این نگاه و رویکرد تربیت بکنیم.
نکته دیگر این است که مرکزی همچون جامعة المصطفی العالمیة نسبت به اروپا باید اهتمام بیشتری داشته باشند. و افرادی که به عنوان مبلغ به اروپا اعزام میشوند از لحاظ کیفی و محتوایی، مقاطع تحصیلی بالاتر را طی کرده باشند و اعزام این افراد به محرم و صفر خلاصه نشود. با این رویکرد میتوان اسلام عقلانی را با یک پشتوانه قوی معنوی به بشریت معرفی کرد تا معنای آزادی به معنای واقعی کلمه مطرح شود. یعنی با این نگاه علمی میتوان اسلام را به دنیا معرفی کرد. یکی از دغدغههای مرکز اسلامی هامبورگ همین است. البته اینکه تا چه حد موفق شده، باید به نیم قرن فعالیت این مرکز، نمره دهـیم، ولـی بـایـد بـیـشـتـر کـار مـیشـد، گـرچـه در غـرب محـدودیـتهـایـی هم بخصوص نسبت به مراکز مرتبط با جمهوری اسلامی کم و بیش وجود دارد، یعنی نمیگذارند علما و فرهیختگان به راحتی ویزا بگیرند؛ چه ویزای توریستی و چه ویزای اقامتی، که بتوانند آنجا یکی دو سالی حضور داشته باشند، الان خیلی سختگیریها بیشتر شده است، ولی به نظر من باید این اتفاق صورت بگیرد و از آن حالت به حالت آکادمیک و علمی بیشتر روی بیاوریم.
* مرکز اسلامی هامبورگ به عنوان یک مؤسسه شناخته شده تا چه حد توانسته است این طرحی را که اشاره فرمودید، یعنی مطرح شدن در مجامع آکادمیک را تحت پوشش قرار بدهد و بسترسازی کند. به عنوان مثال اگر افرادی تحصیل کرده پیرامون اسلام و شیعه سؤالاتی داشته باشند، این مرکز چقدر میتواند مورد توجه این قشر باشد؟
مـرکـز اسلامی هامبورگ در بخشهای مختلفی فعالیت مـیکنـد، یکی از بخشهایی که مربوط به سؤال جنابعالی میباشد، سایت علمی این مرکز است که پاسخگوی سؤالات فکری و دینی شیعیان میباشد. ما در اروپا سایت علمی که بتواند پاسخگوی نیازهای افراد باشد، همانند سایت مرکز علمی اسلامی نداریم، ما هر هفته از شهرهای مختلف آلمان و حتی اروپا سؤالات را دریافت میکنیم و پاسخ آنها هم از طریق ایمیل داده میشود، حدوداً روزانه به طور متوسط هزار نفر به سایت مراجعه میکنند، تصور من این است که اگر سایت را در بخشهای مختلف فعالتر کنیم در 2-3 سال آینده میتوانیم به روزی سه هزار نفر هم برسانیم. پیش بینی ما این است که این کار صورت بگیرد تقریباً یک مقداری فعالیت شده است. این نوع ارتباط الان به این شکل دایر است. شکل دیگر این است که تقاضا شود، یعنی یک سری سؤالات مطرح بشود؛ چون مرکز اسـلامی هامبورگ یک مرکز معروف در آلمان هست، حتی فضای مرکز به عنوان میراث فرهنگی کشور آلمان شناخته شده و در بروشورهای توریستی که خودشان ارائه میدهند، عکس گنبد و منارههای مسجد امام علی(ع) گذاشته شده و روزهای شنبه و یک شنبه گاهی از مواقع میبینید 500 نفر یا بیشتر و یا بعضی از ایامی که حضور توریست در آنجا بیشتر است، آنجا مراجعه میکنند و مسجد را میبینند و ما هم مستندی تهیه کردیم و یک سری راهنما هستند آنها را راهنمایی میکنند. (این فضا یک فضای تعریف شده در خود آلمان است و لذا تغییرات بیرونی به هیچ وجه ممکن نیست. شما میدانید که در اروپا فـضـاهای بیرونی اماکنی که این شرایط را داشته باشند را نمیتوان تغییر داد، البته در بسیاری از کشورها نماهای بیرونی را اصلاً نمیشود تغییر داد و فقط تغییر داخلی ممکن است) و لذا اصولاً خود به خود این مرکز، یک نوع اشتهاری دارد و این واقعاً یک فرصت است برای کسانی که آنجا زندگی میکنند. من یک روز که نماز جمعه را اقامه کردم، گفتند که یک نفر برای تشرف آمده و میخواهد که شما هم باشید. من از او سؤال کردم، شما درخصوص اسلام چقدر مطالعه کردید؟ اگر اجازه بدهید من یک مقدار در مورد اسلام با شما صحبت بکنم که این تشرف با آگاهی صورت بگیرد. گفت نه من مدتهاست که دارم اسلام را مطالعه میکنم و تحقیق میکنم. الان یادم نیست، گفت: لااقل 6 ماه تا 1 سال تحقیق کردم و قرآن را کامل خواندم، کتابهای مختلف را مطالعه کردم. من فکر میکنم که قرآن مـیتواند پاسخ گوی سؤالات من باشد. گفتم چرا اینجا را انتخاب کردید؟ گفت: من مراجعه به سایت کردم، اینجا را به من معرفی کردند. بنابراین حتی کسانی که مسلمان میخواهند بشوند به اینجا میآیند، چون ما بحث تشرف را در مرکز اسلامی داریم و خود به خود یک محوریت این چنینی هم پیدا کرده است. این شکل دوم کار است که درخواست میکنند و به اینجا مـیآیـنـد. الان مـا هر هفته روزهای شنبه، 2 جلسه کلاس اسلامشناسی به زبان آلمانی داریم که 30-40 سال است که برقرار است، آنهایی هم که حتی مسلمان نیستند میآیند و در این جلسات شرکت میکنند. این را هم ما داریم تقویت میکنیم و هر هفته این افراد در یک فضای آکادمیک که کلاس هم در اختیارشان گذاشته میشود، شرکت میکنند. شکل دیگر کار این است که معمولا اگر سمینارهایی پیرامون اسلام برگزار شود، یـکـی از کسانی که برای ارائه مباحث در آن جلسه، دعوت میشود از مرکز اسلامی است؛ حتی در بحثهای غیراسلامی. مثلا آموزش و پرورش آنجا برای تغییر نظام آموزشی گروهی تشکیل دادند و من یک بار در جلسه آنها شرکت کردم و دو بار هم نماینده برای آنجا فرستادیم و در آنجا از مرکز هم اظهار نظر میخواهند. یک شکل دیگر این است که چنانچه سؤالاتی توسط دانشمندان مطرح شود، یکی از سه جایی که قطعاً پاسخ سؤالات داده میشود، مرکز اسلامی هامبورگ است، یعنی سؤالات خودشان را به صورت کتبی مطرح میکنند و پاسخهای خودشان را دریافت میکنند. از جمله جاهایی که ما میتوانیم در آن حرف بزنیم مجمع ادیان است. پروتستان، کاتولیک، یهود و بودا همه آنجا حضور دارند، از مسلمانان هم دو نفر حضور دارند، یکی از اهلسنت و یکی از شیعه که بنده به نمایندگی از شیعه حضور دارم. در یکی از بحثهایی که بنده حضور پیدا کردم، دفاع از حقوق اسلام و مباحث مجازات و غیره را آنجا مطرح کردیم. البته این جلسه 6 ماه یک بار است و یک جلسه مهم است؛ الان تعداد مسلمانان آلمان در حدود شش میلیون نـفـر تـخـمـیـن مـیزنـنـد که از این تعداد 310 هزار نفر در ایالتهامبورگ هستند. ایالت هامبورگ از ایالتهای فرهنگی کشور آلمان است، به لحاظ زبان هم فصیحترین گویش زبان آلمانی بعد از شهر هانوفر است. بنابراین در خود هامبورگ ارتباط به این شکل است که بعضی از دانشگاهها و فضاهای دیگر میآیند و درخواست میکنند که دعوت نامههای آنها هم موجود است. گاهی اوقات تقاضاها از شهرهای دیگر است و ما فرصت نداریم که برویم و چنانچه ما چند تا روحانی فاضل میداشتیم، میتوانستیم در همه این مسائل مربوط به اسلام حضور پیدا بکنیم. البته بعضی از جاها که جنبه سیاسی دارد ممکن است از ما دعوت به عمل نیاید، مثلا اگر جایی بحث نقد بر بعضی مفاهیم سیاسی یا ادبیات سیاسی ایران باشد ممکن اسـت از ما دعوت نکنند، ولی بطور واقع میگویم که مرکز اسلامی هامبورگ به لحاظ جایگاه، قویترین پایگاه علمی اسلامی در آلمان شناخته شده است.
* مسجد هامبورگ حدوداً در دهه چهل و در زمان آیتالله بروجردی ساخته شده است، آیا تاکنون بنای توسعه مسجد مطرح است یا خیر؟
در سال 2000 در مقابل مسجد یک مرکز آکادمیک تأسیس شده است که یک ساختمان با زیربنای مجموعاً بیش از هزار مـتـر اسـت، بخش دیگر آن در حال ترمیم است.بر اساس پـیـشبینی سابق، فضای فعلی پاسخگوی جلسات هفتگی است، اما اگر بخواهیم دورههای آموزشی داشته باشیم، نیاز به یک فضای دیگر است.
با توجه به وجود پتانسیلی که در آلمان اشاره کردید، برای اینکه بخواهیم اسلام را در جامعه اروپایی معرفی کنیم، باید از نخبگان کشور خودمان یا حتی کسانی که سالهاست در آنجا زندگی میکنند و گرایشات مذهبی دارند، استفاده کنیم،
* مراکز مرتبط با این امر تا چه حد توانستهاند افرادی با چنین خصوصیات را جذب کنند؟ با توجه به همبستگی زبان فارسی و فرهنگ شیعی، تا چه حد توانستهایم کرسیهای زبان فارسی را فعالتر کنیم و زمینه را برای فرهنگی شیعی مهیا کنیم؟
در بحث زبان فارسی، به لحاظ نوع فعالیت، این کار به رایزنی فرهنگی واگذار شده است. البته در بعضی از مراکز مرتبط ما، خود به خود یک سری دوستان هستند، بدون اینکه توقع مالی داشته باشند، این کار را انجام میدهند که بحث زبان فارسی را آنجا گسترش بدهند. در خود مرکز پیشنهاد شده، ولی تاکنون عملی ولی اینکه آلمانیهایی باشند که بیایند ارتباط برقرار کنند، حتی آنهایی که شیعه نشدهاند به شکلهای مختلف این علاقه به صورت جدی وجود دارد که ارتباط برقرار کنند. من نمونههایی را عرض میکنم. مثلا من برای کاری پیش یک پزشک رفتم. وقتی معرفی کردم که من آنجا هستم. گفت: آقا من خیلی علاقهمند هستم که آنجا بیایم و برای من توضیحاتی را بدهید. یا مثلا یکی از دوستان دانشجوی ما در کلاس درسش میگفت که در اینجا مرکزی است و اساتیدشان استقبال کردند که در فضای مرکز با فضای ایرانی و ادبیات فارسی آشنا شوند و حدود 25 نفر از اساتیدشان از دانشگاهها هامبورگ آمده بودند و حدوداً دو ساعت بازدید کردند و بسیار هم متأثر شدند. یعنی بحمدالله این زمینه در آنجا وجود دارد و ما سعی کردیم مباحثی را کـه مـطرح میکنیم خیلی شفاف باشد، و الحمدلله مورد اسـتـقـبـال هم قـرار گـرفـتـه اسـت و اکنون حتی خیلی از غـیـرمسلمانان علاقمند به برقراری ارتباط با مرکز اسلامی هستند، یا خیلی از نخبههای خودمان. ما جلساتی با پزشکان یا مهندسان داریم که این برنامهریزیها در گذشته صورت گرفته و این ظرفیت وجود دارد. منتها الان ما دنبال نیرو هستیم که بخشی از کارهای وقت گیر را آنها انجام بدهند و امیدوار هستیم که ان شاءالله خدا کمک کند در آینده یک چنین زمینههایی فراهم بشود.
* با تشکر از شما خواهشمند است در پایان اگر مطلبی بوده که ذکر نشد، خواهشمندیم بفرمایید.
من در آخر یک اشاره به فعالیتهای مرکز اسلامی هامبورگ داشـته باشم. مرکز اسلامی هامبورگ در سه بخش فعالیت میکند: یک بخش مربوط به ایرانیان است. به هرحال، بیش از دویست هزار ایرانی در آلمان حضور دارند که در اروپا بیشترین جمعیت ایرانی در آلمان متمرکز است. بعد از آن مطمئن نیستم که در انگلستان است یا سوئد. یک بخش هم همین برنامههای شب جمعه، دعای توسل شبهای چهارشنبه، دعای کمیل، تـفـسـیـر نهجالبلاغه، نماز جمعه که البته در نماز جمعه از ملّیتهای مختلف شرکت میکنند و یک نماز جمعه جاافتاده و وحدت آفرین است. جلسات مناسبتهای طول سال یعنی محرم و صفر و اعیاد نیز برقرار است که مثلاً امسال در روز عاشورا تقریباً سه هزار نفر آمده بودند و استفاده میکردند. دانشجویانی بودند که از فاصله صد کیلومتری آمده بودند تا در مـراسم تاسوعا و عاشورا شرکت کنند و حتی شبها را آنجا میخوابیدند. در مجالس مختلف، معمولاً از پانصد نفر الی 1000 نفر و 1500 نفر شرکت میکنند. برنامههای آموزشی هم روزهای شنبه و دوشنبه در بخشهای زبان عربی و آلمانی وجود دارد، در بعضی از شبها کلاسهایی را هم برای جوانان داریم. در صدد این هستیم که بالاخره دیانت بچهها بخصوص جوانان، حفظ شود، اسلام به درستی به آنها معرفی شود. الحمدالله تعامل خوبی با سایر مسلمانان و اهلسنت داریم هم در آلمان و هم در غیر آلمان، این تعامل بسیار تعامل مبارکی است و یکی از کارهای دیگر، گفتمان با دانشمندان که بیشتر دانشمندان مسیحیی است که آنها هم از این مباحث استقبال میکنند. ازدواج و طـلاق، مـشـاوره، پـاسـخهـای از طـریق ایمیل و مشاورههای خانوادگی، مسائل روزانه، جماعت و برنامههای ایـن گـونـهای آنـجا دایر و فعال است. در صدد هستیم که دورههـای آموزش اسلام را در همین دو سه ماه آینده، جزء بـرنـامـههـای خـودمان قرار بدهیم. من فکر میکنم با این استقبالی که در مراکز هست، از این دورههای آموزشی هم اسـتـقـبال خوبی بشود، البته سرکشی به مراکز و بعضی از کـنـفـرانـسها هم جزو برنامههای مرکز اسلامی هامبورگ میباشد. امیدواریم که ان شاءالله در آینده زمینههایی را فراهم کنیم که دوستان فاضل و اندیشمندی به اینجا بیایند؛ بدون شک با حضور این دوستان، زمینه علمی یک تحول علمی، دینی معنوی فراهم میشود.
منبع: سایت اخبار شیعیان
http://www.shiiteworld.com/newsdetail.php?id=2721
برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبتنام کنید