خبر

    جدید ترین مجموعه شعر عباس باقری منتشر شد

    مجموعه شعر «بلدرچین بی قرار» سروده عباس باقری شامل صد و پنجاه قطعه شعر آزاد چاپ و روانه بازار نشر شد.

    به گزارش پاتوق کتاب فردا به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، کتاب «بلدرچین بی قرار» شامل صد و پنجاه شعر آزاد با قلمی روان و ساده است که به زیبایی احساسات شاعر را در قالب شعر بیان کرده است. تمام شعر های این مجموعه با جمله «نیامده بودم...» آغاز می شود و در ادامه شاعر بهانه و دلیل خود را از آمدن به شیویه ای ادیبانه و همراه با توصیف هایی شاعرانه بیان می کند.


    در بخشی از کتاب آمده است:
    - نیامده بودم کنار خاکستر اجاقت بنشینم
    و از دم سردی روزهایت، روی برگردانم
    آمده بودم
    شعله گلبرگ هایت را بر افروزم
    و گرمای بی دریغ جانم را
    نثار پروانه های مچاله ات بکنم

    ***

    - نیامده بودم
    از نگارخانه گل هایت
    مشتی شکوفه، زاد راه بردارم
    آمده بودم
    کنارت بنشینم
    مثل گلاب خانه های قدیمی
    و با تو، از عطر آسمانی شبدر
    بر گیسوان باد بگویم

    ***

    - نیامده بودم
    به دریوزگی شبنم و بابونه
    آمده بودم پا در رکاب بادهای عرق ریز
    برای پرندگانت
    نغمه های روستایی آورده بودم
    برای مردم ات، مزامیر آفتاب.

    گفتنی است عباس باقری شاعر، ترانه سرا، منتقد ادبی و نمایش نامه نویس متولد ۲۵/۱/۱۳۳۴ زابل است. تاکنون کتاب های زیادی از عباس باقری در زمینه شعر یا پژوهش منتشر شده و در نخستین جشنواره شعر فجر به عنوان یکی از برترین شاعران معاصر کشور شناخته شد. همچنین در دومین دوره این جشنواره هم به عضویت هیأت داوران انتخاب شده بود.

    «مثل شاخه های ترنج» عنوان دفتر شعر دیگری از همین نویسنده است که توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. مجموعة حاضر اشعاری نغز شامل مضمون توصیفی، احساسی و عاطفی است. قالب شعرها، شعر نو است که با زبانی ساده اما خیال پردازانه بیان شده است. در مجموعه اشعار غمی نهفته است که تا پایان کتاب (البته در غالب اشعار) با خواننده همراه است. همچنین تکرار وسیع واژه آسمان و وصف آن در مجموعه اشعار دیده می شود.

    به گزارش پایگاه خبری سوره مهر، کتاب «بلدرچین بیقرار» شامل صد و پنجاه شعر آزاد با قلمی روان و ساده است که به زیبایی احساسات شاعر را در قالب شعر بیان کرده است. تمام شعرهای این مجموعه با جمله «نیامده بودم...» آغاز می شود و در ادامه شاعر بهانه و دلیل خود را از آمدن به شیویه ای ادیبانه و همراه با توصیف هایی شاعرانه بیان می کند.

    در بخشی از کتاب آمده است:
    - نیامده بودم کنار خاکستر اجاقت بنشینم
    و از دم سردی روزهایت، روی برگردانم
    آمده بودم
    شعله گلبرگ هایت را بر افروزم
    و گرمای بی دریغ جانم را
    نثار پروانه های مچاله ات بکنم

    ***

    - نیامده بودم
    از نگارخانه گل هایت
    مشتی شکوفه، زاد راه بردارم
    آمده بودم
    کنارت بنشینم
    مثل گلاب خانه های قدیمی
    و با تو، از عطر آسمانی شبدر
    بر گیسوان باد بگویم

    ***

    - نیامده بودم
    به دریوزگی شبنم و بابونه
    آمده بودم پا در رکاب بادهای عرق ریز
    برای پرندگانت
    نغمه های روستایی آورده بودم
    برای مردم ات، مزامیر آفتاب.


    برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

    ورود یا ثبت‌نام