خبر

    بهانه و توجیه را کنار بگذاریم و به سوی خدا برویم

    استاد فقید عرفان حوزه علمیه قم معتقد بود: باید بت نفس را بشکنیم تا رشد کنیم. تا قبول نکنیم مقصریم به جایی نمی‌رسیم و مادامی که مرتب در توجیهات نفس هستیم؛ به هیچ وجه حرکت نخواهیم کرد. به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، آیت‌الله محمد مهدی مهندسی از اساتید عرفان حوزه علمیه قم که هفته گذشته بر اثر عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت در گفت‌وگوی تفصیلی، نظرات خود را درباره ضرورت حرکت به سوی خداوند متعال ارائه کرده بود که متن کامل این مصاحبه منتشر نشده تقدیم مخاطبان می‌شود: * انسان چگونه می‌تواند در معنویات رشد کند؟ ـ یک وقت انسان بهانه رشد دارد و یک وقت، واقعا می‌خواهد رشد کند. عموم ما، بهانه داریم، نمی‌خواهیم واقعا رشد کنیم. دلیلش این است که به آن مقداری که از معارف می‌دانیم عمل نمی‌کنیم پس معلوم می‌شود که واقعا نمی‌خواهیم. لذا بیشتر از این حد که در آن هستیم معرفت نمی‌دهند. می‌گویند این‌همه مطلب گفتیم چرا عمل نکردی؟ به اینهایی که می‌دانی عمل کن! دنبال چه می‌گردی؟ با این مقدار دارایی معنوی، تجارت معنوی نمی‌کنی افتادی دنبال مال و سود بیشتر. معلوم است که بهانه می‌آورد، گرفتار هوای نفس شده، نفس فریبش می‌دهد و گرنه اگر واقعا سالک بود این مقدار که می‌دانست عمل می‌کرد. محکم می‌آمد وسط میدان و از ارباب همّت می‌شد. ارباب همّت‌اند که به جایی می‌رسند، جناب محیی الدین فرمود: غیر از صاحبان همت، اگر ریاضت هم بکِشد صاحب رقّت و صفای نفس می‌شود نه اینکه عارف می‌شود. برای اینکه عارف بشوی باید همت بلند داشته باشی. همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند به جایی رسیده‌اند طرف می‌خواهد خواب و خوراکش را اصلاح کند، بازی در می‌آورد: یک لقمه امروز کم کنم، دو لقمه فردا کم کنم، نیم ساعت امروز، نیم ساعت فردا، مدام امروز و فردا می‌کند. اینها بازی کردن است. بلند شو! همّت بلند دار و چند روز فشار و سختی را تحمل کن، قرار هست ریاضت بکشی، قرار نیست که تفریح کنی، اصلا قرار هست فشار متحمل شوی، انما هی نفسی اروضها بالتقوی حضرت امیرالمومنین علی (ع) می‌فرماید: من نفس خود را با تقوا ریاضت می‌دهم. سخن از ریاضت است نه بازی. * گاهی انسان می‌خواهد به رشد معنوی برسد اما مشکل دارد، با مشکلات چه کند؟ ـ بله انسان می‌گوید مشکل دارم، گرفتارم - خدا نجاتمان دهد - عزیز من، دنیا جای مشکلات و سختی هاست، اینها بهانه است. می‌گوید استاد نیست، فکر می‌کند استاد اگر باشد به او می‌گوید شما یک ساعت بیشتر بخواب، من به جای شما نماز شب می‌خوانم. این حرفها نیست استاد می‌گوید: بلند شو و زحمت بکش، نفست را با تقوا ریاضت بده، سختی بده. * آیا در رشد معنوی و سیر و سلوک نیاز به استاد و راهنما نداریم؟ ـ این مقداری که استادان و معلمان قبلی به ما یاد داده‌اند را عمل کرده‌ایم؟‌ ما بالاتر از انبیا و ائمه و قرآن استاد می‌خواهیم؟ اطلاعات عمومی که داریم، به این اطلاعات عمومی عمل نمی‌کنیم، سخت است سخت است در می‌آوریم، نمی‌شود نمی‌شود در می‌آوریم، سپس انتظار داریم مطالب تخصصی و معارف بلند و بالا به ما یاد دهند. قرار نیست که مطالب عرفانی و الهی را خراب کنند، این نوع مطالب برای انسانهای مشتاق و عاشق است. به عنوان مثال یکی مشکل دستگاه گوارش دارد و نمی‌تواند غذا را هضم کند، غذایی که دادی هنوز در هضم آن مشکل دارد، غذای دیگری به او می‌دهند، معلوم است استفراغ می‌کند، بر می‌گرداند، غذا را خراب می‌کند، به کسی باید غذای دیگر داد که بتواند بخورد، برایش مضر نباشد، آن غذا، پوست و خون و استخوانش بشود، قابلیت بهره داشته باشد. ما معارف را به همین مقدار که می‌دانیم استفراغ می‌کنیم حالا انتظار داریم اضافه هم بدهند. اول برویم دانستنی‌هایمان را هضم کنیم، جذب کنیم سپس غذای دیگری بخواهیم. ضمنا آب دارد دنبال گودال می‌گردد، أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها (از آسمان، آبى فرو فرستاد. پس رودخانه‏هایى به اندازه گنجایش خودشان روان شدند.) (رعد/17) ما گودال درست نکرده‌ایم بلکه برج و قله درست کرده‌ایم، سپس می‌گوییم نمی‌شود! برو آشغالها را بردار، خانه دل را از رذائل خالی کن، تا زمین دلت گود شود، گودال شود، ظرفیت پیدا کند و بعد ببین آب معرفت در آن می‌آید یا نه. خداوند اینها را رزق ما قرار داده و فرموده: وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُون‏ (و روزى شما و آنچه وعده داده شده‏اید در آسمان است‏.) (ذاریات/22) اینها رزقهای شماست. مثالی بزنم: شما اگر در شهر یا روستای خود علاقه مند به رشد و علم بودید اما این ماه و آن ماه می‌کردید، این سال و آن سال می‌کردید، می‌گفتید چقدر حوزه یا دانشگاه را دوست دارم، علم و دانش و عالم را دوست دارم‌، ان شاء الله می‌روم حوزه، می‌روم دانشگاه، اما در مقام عمل حرکتی نمی‌کردید، دائما می‌گفتید این ماه نمی‌شود، امسال کار دارم، سال بعد که می‌آمد امسال مشکلات دارم، سال بعد که می‌آمد امسال گرفتاری دارم و .... اگر چنین بود صد سال هم که می‌گذشت جنابعالی حوزه یا دانشگاه نمی‌رفتی. مثلا کسی که واقعا می‌خواهد به حوزه قم بیاید و عالم شود، باید راه بیفتد، از خانه و روستا و شهر و کشور خود ... حرکت کند و از علائق خود دل بکَند تا به مرادش برسد. کسی که در حوزه علمیه قم عالم شده، از علائق قبلی اش، دل بریده تا به هدفش رسیده است، دوری وطن، دوری از پدر و مادر و فامیل و ... سخت است اما اگر از آنها دل نمی‌برید نمی‌توانست به چنین جایی برسد. همینطور در رسیدن به معارف و رشد معنوی و سعادت ابدی و رسیدن به مقام توحید هم انسان باید از امور عادی و مادی هجرت کند، از لذایذ ظاهری هجرت کرده وآنها را رها کند. همان کار را باید انجام دهد، اضافه هم نمی‌خواهند، همان مسافرت را که در مسائل علمی و در کار و شغل دنیوی انجام می‌دهد همان را باید در مسائل معنوی انجام بدهد. هم خویش را بیگانه کن / هم خانه را ویرانه کن / وانگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو. عالم دینی وقتی با عالمان دیگر هم خانه شد که تعلق چیزهای دیگر را از بین برد، خود را به سختی انداخت و رشد کرد، از تعلقات دنیوی بیگانه شد و آمد حوزه و با عالمان هم خانه شد. زمانی که در خانه و روستا و شهر و کشور خود بود، باز هم اینجا درس بود، بحث بود، علم و عالم و استاد بود اما او از آنها بی بهره بود، اما وقتی که هجرت کرد، مسافرت کرد و آمد اینجا از آن اساتید و درسها بهره‌مند شد. در فضای عملی هم چنین است، هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن وانگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو. می‌گوییم: نه از خودمان بیگانه می‌شویم و نه از تعلقات دنیوی دست می‌کشیم، با خواب و خوراک و شهوت و شهرت و راحت طلبی و ... ‌خیلی هم آبادش می‌کنیم. خیلی خب! در این حد بمان اما بدان که همین الان، کلاس بندگی و عرفان حق تعالی برقرار است، استاد هست، شاگردها هستند، ‌استفاده می‌کنند اما تو در خانه دلت مانده‌ای و حاضر نیستی از آن دست برداری. تا می‌خواهی حرکت کنی، نفس می‌آید و می‌گوید: به سختی می‌افتم، با شهوتم چه کنم؟ فلان علاقه‌ام چه می‌شود؟ دنیایم خراب می‌شود و از این حرف‌ها ... * یعنی انسان باید واقعا حرکت کند و فریب نفس و شیطان را نخورد، استاد هم پیدا می‌شود. درست است؟ ـ استاد هست، برنامه هست، اما ما حاضر نیستیم از خانه هوا و هوس حرکت کنیم و به سوی سعادت گام برداریم، می‌گوییم سخت است، مشکل است، غربت را چکار کنم، تنهایی را چکار کنم، از خوابم غریب می‌شوم، از شهوتم غریب می‌شوم، از شهرت غریب می‌شوم. با این عملکردها در دهکده دلت بمان و بدان به جایی نمی‌رسی! اینها را باید کنار بگذاری وانگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو. عشق دارد می‌آید پیمانه‌اش نیست، شراب عشق را دارند می‌ریزند، اما پیمانه ما واژگونه است. کَذلِکَ سَلَکْناهُ فی‏ قُلُوبِ الْمُجْرِمینَ (اینگونه قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مى‏کنیم) (شعرا/200)‏ اینها را در دل مجرمین هم می‌فرستیم منتها دلهای آنها واژگون است، وارونه است. همه اینها دست خود ماست، استاد هست، درس هست، اما شاگرد نیست! عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد / ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست. مشکل اینجاست، یعنی اگر شما مشکل در استاد دارید، استاد مشکل در شاگرد دارد، استاد نشسته ناله می‌کند که چرا نیستند؟ چرا نمی‌آیند؟ اما بنده و جنابعالی نشسته‌ایم و می‌گوییم استاد نیست! صدا به همدیگر نمی‌رسد. استاد دارد فریاد می‌زند اما صدایش به گوش ما نمی‌رسد چون پشت دیوارهای هوا و هوس ایستاده‌ایم. باید دیوار‌های هوای نفس را بشکنیم تا به استاد برسیم و متوجه شویم که استاد منتظر ما بود. * برخی هستند که واقعاً امکان دسترسی به عالم ربانی و عارف الهی را دارند اما زیر بار مطالب او نمی‌روند، نظرتان چیست؟ ـ بله، تا استاد خلاف میل ما دستوری می‌دهد، متهمش می‌کنیم به نفهمی، کم فهمی، کج فهمی، قدیمی فکر کردن و ... خود را بیشتر از استادِ راه رفته، با فهم و خوش فهم می‌دانیم. تو باید خود را با استاد وفق دهی نه اینکه او چیزهایی بگوید که با ذهنیات تو سازگار باشد. استاد می‌خواهد مراتب بالای معرفت و انسانیت را سر راهت قرار دهد، ‌می‌خواهد کلاسهای معرفت را طی کنی اما ما می‌خواهیم تنها در آن چهارچوبی که برای خود تراشیده‌ایم بمانیم و اگر استاد، مطلبی خارج از آن به ما گفت متهم می‌کنیم به نفهمی و کم فهمی و درک نکردن شرایط زمان و مکان! استاد هم می‌گوید پس بمان و در همان چهارچوب ذهنی و بتی که برای خود ساخته‌ای مشغول باش و عمرت را با آنها به پایان ببر و به مسأله فنا و توحید کاری نداشته باش. کسی که می‌خواهد در دریای معرفت الهی شنا کند، باید لباسها و پوششهای خود را از تن در آورد. باید پوشش غرور، پوشش منیّت، پوشش انانیّت، پوشش نظرِ من و تشخیصِ من و پوشش شهرت و شهوت و .... را در آورید وگرنه اگر بخواهید با این منیّت راه بیافتید یک قدم هم حرکت نمی‌کنید. * درباره مردان الهی مطلبی بفرمایید. ـ حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در مخاطبه‏اش با کمیل بن زیاد راجع به اولیاى حق که در همه عصرها هستند فرمود: «هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلى‏ حَقیقَةِ الْبَصیرَةِ وَ باشَروا روحَ الْیَقینِ وَ اسْتَلانوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفونَ وَ انِسوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِابْدانٍ ارْواحُها مُعَلَقَّةٌ بِالْمَحَلِّ الْاعْلى‏»؛ علم و معرفت توأم با بصیرتى حقیقى از درون قلب آنها بر آنها هجوم آورده است، روح یقین را لمس کرده‏اند، آنچه که بر اهل لذت سخت و دشوار است براى آنها رام و نرم است، و به آنچه جاهلان از آن وحشت دارند مأنوسند، با بدنهاى خود با مردم محشور و مصاحبند در حالى که روحهاى آنها به برترین جایگاهها پیوسته است. آن چیزهایى که مردمان مترف (یعنى خوگرفتگان به عیش و ناز و نعمت) خیلى سخت مى‏شمارند، براى آنها آسان است‏. مثلًا براى مردمانى که به عیش و نعمت و دنیا خو گرفته‏اند، یک ساعت مأنوس بودن با خدا در خلوت بسیار سخت است، از هر کار سختى برایشان سخت‏تر است، ولى آنها انسشان به این است.‏ با بدنهاى خودشان با مردم همراهى مى‏کنند در حالى که در همان وقت، روحشان به محلّ اعلى‏ پیوستگى دارد؛ یعنى بدنشان با مردم هست اما روحشان اینجا نیست. مردمى که با اینها محشورند آنها را انسانهایى مثل خودشان مى‏دانند و هیچ فرقى بین خودشان و آنها قائل نیستند ولى نمى‏دانند که باطن او به جاى دیگرى وابسته است‏. اینها با بدنها مربوط به دنیا می‌شوند. با بدن خود به بدنه نظام هستی (یعنی عالم ماده و دنیا) مرتبطند اما دلشان نزد حقیقت عالم هستی است. اشکال ما این است که همه خودمان را مادی و دنیوی کرده‌ایم. ای انسان! با بدنت با بدنه عالم تماس بگیر و با دلت با حقیقت عالم مرتبط باش اما متاسفانه ما دلمان را گِل کرده‌ایم. هرگز حدیث حاضر غائب شنیده‌ای / من در میان جمع و دلم جای دیگر است ولیّ خدا، با عالم ماده در ارتباط است اما به آن تعلق و وابستگی ندارد، در جامعه هست اما وابسته نیست، با جامعه مرتبط است و حتی پست و مقام و مسؤولیت می‌گیرد اما روحش وابسته دنیا نیست. در دنیا باش و دنیوی نباش این هنر است. * توصیه پایانی برای ضرورت حرکت و هجرت به سوی خداوند متعال داشته باشید. ـ ما نباید خود را توجیه کنیم، بهانه برای رشد نکردن نداریم، هر توجیهی که می‌کنیم خود را عقب نگه می‌داریم. هیچگاه نباید از نفس خود دفاع کنیم چرا که در این‌صورت خود را عقب نگه داشته‌ایم. تا موضع گیری‌های نفس و توجیهات آن وجود دارد به جایی نمی‌رسیم. باید بت نفس را بشکنیم تا رشد کنیم، توجیه هم نکنیم، نگوییم تقصیر ندارد، مشکل دارد، سختی دارد، استاد ندارد، ضعیف است، الگو ندارد و .... تا قبول نکنیم مقصریم به جایی نمی‌رسیم. مادامی که مرتب در توجیهات نفس هستیم به طوری که از این موضع فعلی که در آن هستیم دفاع می‌کنیم به هیچ وجه حرکت نخواهیم کرد. اولین گام برای رفتن، محکومیت شدید نفس است. باید با جدیت با نفس درگیر شویم تا حرکت کنیم. مشکل رشد و تعالی ما این است که واقعا نمی‌خواهیم حرکت کنیم و واقعا نمی‌خواهیم با نفس خود بجنگیم. ******* استاد محمد مهدی مهندسی، یکی از اساتید گرانقدر و معروف حوزه علمیه قم بود که به تاریخ 1332 در شهر آباده، چشم به جهان گشود و در سال 1354 رسما وارد حوزه علمیه قم شد. پس از تحصیل دروس مقدماتی از ادبیات و منطق و غیره، شرح لمعه را در محضر آیت الله باکوئی، رسائل را خدمت آیت الله اعتمادی و مکاسب را از محضر مرحوم آیت الله العظمی اشتهاردی و آیت الله ستوده فراگرفت. همزمان شرح تجرید الاعتقاد را خدمت حکیم الهی آیت الله انصاری شیرازی و بدایةالحکمه را در محضر آیت الله نجفی شهرضائی، شروع و ادامه آن را از محضر آیت الله ممدوحی استفاده کرده است. حضرت آیت الله العظمی حاج میرزا جواد تبریزی استاد خارج فقه و اصول آن مرحوم بود و مدتی نیز از درس خارج اصول حضرت آیت الله العظمی سبحانی استفاده کرده است. ایشان پس از بدایة الحکمه، شرح منظومه حاج ملا هادی سبزواری قدس سره، در منطق و فلسفه و پس از آن اسفار را در محضر حکیم الهی آیت الله انصاری شیرازی گذراند. همچنین تمهید القواعد ، شرح فصوص و مصباح الانس را در خدمت آیت الله انصاری شیرازی قرائت کرد. همچنین از محضر حکیم متاله آیت الله جوادی آملی، آیت الله مشکینی و دیگر اساتید، استفاده کرده است. استاد دیگر ایشان، افتخار حوزه های علمیه شیعه، حکیم الهی و عالم ربانی، عارف کامل، ابوالفضائل، حضرت علامه حسن زاده آملی می باشد که علوم متعددی را از ایشان استفاده کرده است. فعالیتها: 1. مدیرگروه اخلاق دانشگاه معارف اسلامی قم 2. استاد مرکز تخصصی فلسفه حوزه علمیه قم 3. استاد موسسه علمی، پژوهشی امام خمینی ( ره ) 4. عضو هیئت علمی دائرةالمعارف عرفانی موسسه پژوهشی امام خمینی ( ره ) 5. کارشناس شبکه سراسری رادیو معارف و شبکه قرآن سیما 6. استاد موسسه امام صادق ( ع ) قم 7. استاد اخلاق مدارس حوزه علمیه قم 8. استاد راهنما و داور سطح 4 حوزه علمیه قم 9. استاد راهنما و مشاور و داور سطح ارشد و دکتری دانشگاه آثار مکتوب آن مرحوم بیشتر جنبه مقاله و جزوه درسی به خود گرفته است که به چندین نمونه اشاره می کنم: 1. استاد مطهری و پیوستگی دین و معنویت 2. جایگاه قم در تحولات معاصر 3. حوزه و گسترش علوم عقلی 4. ضرورت آشنایی با فلسفه 5. عرفان و عارف نمایان 6. علّامه طباطبائی و تحول علوم عقلی در حوزه 7. مسئولیت حوزه و روحانیت در قبال مسائل فرهنگی جامعه 8. نگرش عرفانی امام خمینی (ره) به نهضت حسینی (ع) 9. آشتیانی و سیر و سلوک معنوی 10. خیر و شر 11. رهبری (ولایت فقیه) 12. سعادت و شقاوت 13. قاعده سوق المسلمین 14. معاد

    برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

    ورود یا ثبت‌نام