ویرایش دوم کتاب «سنت، ایدئولوژی، علم» به قلم دکتر حمید پارسانیا از سوی موسسه بوستان کتاب تجدید چاپ شد. اثر حاضر، بعضی از مفاهیم بنیادینی را که در بستر تحولات در چهار سده اخیر شکل گرفتهاند، همراه با مبانی معرفتی مربوط به آنها میکاود./
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، اندیشه سیاسی دنیای مدرن با وجود هویت مشترکی که دارد، در چهار سده اخیر حتی در دهههای مختلف آن، فراز و فرودهای متعددی داشته است. قرن هفدهم و به ویژه قرن هجدهم، قرن ظهور؛ تکوین و بسط اندیشههای لیبرالیستی است.
در این دو سده، لیبرالیسم به صورت یک ایدئولوژی انقلابی و براندازانه در عرصه اندیشه و عمل سیاسی حضور پیدا میکند. در قرن نوزدهم، ایدئولوژیهای رقیب پا به عرصه وجود میگذارند. این ایدئولوژیها میکوشند تا توابع تند و ناخوشایند اندیشههای پیشین را تغییر دهند. در دهههای نخستین قرن بیستم، ایدئولوژیهای رقیب در عرصههای مختلف سیاسی حضور فعال خود را نشان میدهند.
در نیمه دوم قرن بیستم با افول ایدئولوژیهای رقیب، از جمله مارکسیسم، دیگر بار لیبرالیسم با قرائت نو، خود را به صورت میراثدار تاریخ اندیشه غرب بر اریکه قدرت میبیند. حضور محافظهکارانه لیبرالیسم در این مقطع، چندان گسترده و عام است که مانند اصول متعارف در عرصه فهم، ادراک و ذهنیت عام و مشترک جامعه قرار میگیرد. لیبرالیسم در این مقطع به دلیل حضور فراگیر خود به چشم نمیآید و به همین دلیل، نه به عنوان یک ایدئولوژی رقیب، بلکه به عنوان رقیب ایدئولوژی در پایانه تاریخ معرفی میشود.
لیبرالیسم اینک در مسند حاکمیت، رقیب جدی خود را ایدئولوژیهای شکست خورده و بیرمق قرن نوزدهمی نمیبیند. چالش جدی اندیشه در آغاز هزاره سوم با چیزی است که هزاره دوم مسیر گذر از آن دانسته میشود؛ چالش با حقیقتی که مدرنیته، حضور خود را حاصل پیروزی و غلبه بر آن میدید.
مدرنیته، دنیای قبل از خود را با همه تنوعهایی که دارد، دنیای سنت میداند و امتیاز خود را با آنچه پشت سرگذارده است، امتیاز «تجدد» میخواند. سالهای پایانی قرن بیستم، پایانه چالشهای درونی دنیای مدرن است و انسان غربی در همین پایانه، جوانههایی از چالشهای جدیدی را میبیند که بنیانهای آن را به پرسش میکشاند.
در این اثر بعضی از مفاهیم بنیادینی که در بستر تحولات مذکور شکل گرفته است و همچنین مبانی معرفتی مربوط به آنها مورد جستوجو و کاوش قرار میگیرند؛ مفاهیمی نظیر سنت، ایدئولوژی، دین، علم، لیبرالیسم و مانند آن.
اثر حاضر مشتمل بر چهار مقاله است؛ «دین و سنت»، «عقل و ایدئولوژی»، «علم و سفسطه» و «دین و ایدئولوژی».
در مقاله نخست، از علم دینی به عنوان مبنای معرفتی سنت یاد میشود. دنیای مدرن با همه تحولاتی که دارد، در انکار مرجعیت علمی دین و در اعراض از تعریفی که دین برای سنتهای مقدس و آسمانی خود دارد، همداستان است. تعاریف نوینی که در این فرهنگ از دین یا سنت ارائه میشوند، هویتی غیردینی و سکولار دارند. تا قبل از غلبه و تسلط مدرنیته، بدعتهایی که حریم سنتهای دینی را در هم میشکستند، در پوشش و نقابی دینی و به صورت تقلبهایی از سنت، به توجیه خود میپرداختند، اما در دنیای مدرن، بدعت، صورتی رسمی و مقبول یافته است و برای سنت هیچ جایگاه و پایگاهی مقدس، آسمانی یا الهی در نظر گرفته نمیشود. تعاریفی که در دنیای مدرن از سنت ارایه میشود، در بهترین حالت، برای آن ارزشی تنها تاریخی و قومی قائل میشود.
مقاله دوم در باب نسبت عقل و ایدئولوژی است با اعراض از سنتهای دینی. «عقل متافیزیکی» که در پناه علم شهودی فرصت دوام مییافت، با قطع نظر از ابعاد الهی و آسمانی خود، چندان دوام نمیآورد و در همین فرصت کوتاه، زندگی و زیست بشر، نه بر مدار سنت، بلکه بر مدار عقل طبیعی سازمان مییابد. دین نیز در این مقطع با از دست دادن ابعاد وحیانی و شریعت الهی خود به صورت دین طبیعی و در قالب دئیسم و خدای بدون شریعت، به افق ایدئولوژیهای صرفا بشری تنزل پیدا میکند. در این مقطع، ایدئولوژیهای بشری و از آن جمله لیبرالیسم، نسبت به همه ابعاد زیست و زندگی بشر، داعیه روشنگری دارند.
مقاله سوم با عنوان «علم و سفسطه» از مقطعی سخن میگوید که علم پس از پشت کردن به ابعاد و لایههای دینی، ابعاد متافیزیکی و عقلی خود را نیز از دست میدهد. علم تجربی و پوزیتیویستی که اینک تنها مصداق آگاهی علمی بشر دانسته میشود، تا مدتی میکوشد خلاء سنتهای دینی و ایدئولوژیهای عقلی را پرکند، اما این کوشش دیری نمیپاید.
به عقیده نویسنده، شک و تردید، ارکان و بنیانهای علم مدرن را میلرزاند و افقهای روشنگری، به تیرگی و سیاهی سر میسپارد. بحرانی که در باطن مدرنیته پنهان بوده، چهره مینماید و در نتیجه، قیل و قالها و گفتوگوهایی که در اثبات یا ابطال ایدئولوژیهای مختلف ارایه میشدند، از اعتبار ساقط میشوند. برخی درصدد القای این معنایند که رهآورد این مقطع از اندیشه و فرهنگ دنیای غرب، اقتدار و حاکمیتی تهی از ایدئولوژی است. گفتار سوم میکوشد تا این ادعا را نیز در معرض پرسش قرار دهد.
مقاله چهارم نیز با عنوان «دین و ایدئولوژی» از انعکاس مسائل مذکور در بخشی از ذهنیت جامعه ایران در طی نزدیک به نیم قرن پرده برمیدارد. در این بخش، از سالهایی سخن گفته میشود که لفظ ایدئولوژی به مجموعه واژگان ایرانی راه مییابد و به برداشتهایی میپردازد که بخشهای مختلف جامعه از لفظ مزبور میکردند.
در بخشی از این کتاب آمده است: «براساس برداشتهای مختلفی که از لفظ ایدئولوژی میشود، رویکردهای متفاوتی برای تبیین نسبت ایدئولوژی و دین شکل میگیرد. در دو دهه 40 و 50، بعضی به تفسیر دینی ایدئولوژی و جمعی به تفسیر ایدئولوژیک دین میپردازند. با غلبه جهانی لیبرالیسم بر ایدئولوژیهای رقیب و حتی با مطرح شدن لیبرالیسم به عنوان رقیب ایدئولوژی، در ایران نیز کوششی برای تفسیر لیبرالیستی دین پدید میآید. این جریان تلاش میکند تا کار خود را به عنوان تبیین غیر ایدئولوژیک معرفی کند. در مقاله چهارم مسائل و مدعیات فوق محل بحث قرار میگیرد.»
چاپ سوم کتاب «سنت، ایدئولوی، علم» (ویرایش دوم) در شمارگان 1000 نسخه، 144 صفحه و بهای 20000 ریال راهی بازار نشر شد.
گفتنی است این کتاب و بقیه آثار استاد پارسانیا در فروشگاه موسسه کتاب فردا و سایت پاتوق کتاب موجود و قابل تهیه است.
برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبتنام کنید