سید حسین شهرستانی برای بچههای حزب اللهی و غیر حزب اللهی دانشکده شناخته شده است و او را از شاگردان خوب دکتر کچویان میدانند. سید مدرک کارشناسی خود را در علوم اجتماعی از دانشگاه تهران گرفته و هم اکنون دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه باقرالعلوم قم است.
*****
بحث ما پیرامون نهضت عاشورا، راجع به بروز و ظهور اجتماعی نهضت عاشورا در شیعه است، جدای از این که خود نهضت عاشورا چه بود و داستانش چه بود. بحث ما پیرامون تحقق اجتماعی واقعه عاشورا و ظهور و بروز آن در جامعة شیعه و مشخصاً جامعة ایرانی است. که این ادوار مختلفی دارد.
رابطه شناخت نهضت عاشورا با تشیع
اولاً به یک معنا در واقع یکی از عناصر مقوّم هویت شیعی، نهضت عاشورا است. آن وقت اگر بخواهیم نهضت عاشورا را بشناسیم، باید امامت را بشناسیم، شیعه را بشناسیم،و اگر بخواهیم شیعه را بشناسیم باید نهضت عاشورا را بشناسیم؛ لذا یک پیوند عمیق با یکدیگر دارند و اصل آن برمیگردد به همان نظریة امامت که ویژگی خاص شیعه است و تمام تفاوت و پتانسیل عمیق و اجتماعی شیعه برمیگردد به همین نظریة امامت.
نظریه امامت در شیعه به عنوان معیار
در خود نهضت عاشورا هم اصلیترین عنصر، بحث امامت و ولایت است و آن این است که از نظر شیعه، بعد از پیامبر معیار هدایت و زعامت امت پایان پیدا نکرده و به تعبیر هانری کربن بعد از سیکل نبوت که به خاتمیت میرسد، سیکل امامت شروع میشود و این باعث میشود که هویت دینی همیشه در همة اعصار یک پرچم محوری جلودار و پیشرو داشته باشد و شیعه همیشه یک معیار و محکی داشته باشد. برای اینکه هم خودش را و هم جهانش را و هم قدرتهای زمان خود را و هم نظریههای اجتماعی مثلا عقایدی و کلامی و فقهی و نظریات مختلف دینی، علمی و معرفتی مختلف را بسنجد. همیشه یک معیار و محوری برای هویت خود داشته است و براساس آن معیار قضاوت میکرده است.
نگاه انتقادی شیعیان به حکومت های غیر ولایی
لذا باعث میشود که این تفاوت بین شیعه و سنی واقع شود که به طور مثال از نظر شیعه هر حکومتی ،حکومت بهحق نیست. معمولاً شیعه نگاه انتقادی به نظامهای سیاسی و قدرت داشته است و مشروعیت حکومت را از آن خدا و امام میدانسته و این پتانسیل شیعه و امامت باعث میشده است که شیعه هیچ وقت دنیاگرا و سکولار نشود.
نهضت عاشورا عامل تداوم نظریه امامت
در واقع بین معارف شیعی بیشترین چیزی که تحقق اجتماعی واقعی و فرهنگی داشته و هویت اجتماعی و عینی و روزمره و ملموس شیعه را رقم زده است نهضت عاشورا بوده است. کلام شیعی - تفکر شیعی مذهب تشیع - که یک عنصر مذهبی مفهومی و ایمانی و عقیدتی است، این عنصر اگر نهضت عاشورا نبود، شاید نمیتوانست به این قوت تحقق اجتماعی پیدا کند. عامل تحقق اجتماعی تشیع و نظریة امامت و تدوام تاریخیاش نهضت عاشورا است و در واقع مناسک و تذکرات و یادآوریها و مراسمی که در ماههای محرم و صفر برقرار میشود هویت شیعی را بازتولید میکند.
عاشورا عامل رسوخ معارف شیعه در دل شیعیان
پس دو بحث شد: یکی اینکه ما یک نظریة امامت، نظریة تشیع داریم که تجلی تام و تمام آن نهضت عاشورا است. نهضت عاشورا هم تجلی تام و تمام آن است و هم واسطة تحقق عینی و اجتماعیاش که اگر این نهضت نبود به این صورت تحقق پیدا نمیکرد که به این عمق،در جان آدمها رسوخ کند، یک جامعهسازی کند و آنها را با یکدیگر پیوند دهند. این خیلی مهم است و شیعه مدیون این نهضت است.
مناسک عاشورا شیعیان را کنار هم جمع می کرده است
در طول تاریخ، همین مناسک عاشورایی بوده است که شیعیان را در کنار یکدیگر جمع میکرده است؛ جامعة شیعی را تشکیل میداده و همچنین اجتماعات شیعی را دور هم جمع میکرده است. در دورههایی که شیعه حکومت و ملت خاصی نداشته و معمولاً در اقلیت و تحت فشار بوده است. این مناسک و مراسم باعث میشده است که شیعیان در کنار یکدیگر جمع شده و قوت خودشان را حفظ کنند و جریان امامت تداوم اجتماعی پیدا کند و هویت و نظریة امامت در عمق جان و وجودشان و با ایمانشان و کل هستی شیعیان عجین شود.
انتقال معرفت به همراه عاطفه و علقه قلبی
فراتر از اینکه به یک باوری اعتقاد پیدا میکنند به این دلیل که این مراسم مذهبی، روضات، مراسم، هیئتهای امام حسین(ع) در طول تاریخ فقط منبر و موعظه و وعظ نبوده و با عاطفه و عمق وجود انسانها سروکار داشته است. این خیلی مهم است. ما یک جاهایی داریم که هویت دینی فقط معرفت صرف نیست ایمان است عقد قلبی است علقة قلبی است و این چیزی است که در هیئتها و مراسم عاشورایی بازتولید میشود هم آن نظریه و معرفت منتقل میشود و هم پیوند قلبی، وجودی، احساسی، قلبی و باطنی برقرار میشود.
نقش هیئت ها در بازنمایی هویت تشیع
لذا نهضت عاشورا و مناسک عاشورایی از این جهت دائر مدار کل تاریخ شیعه بوده است و تاریخ شیعه تداوم خویش را مدیون این حوزهها و هیئتها است هم از وجه معرفتی که هویت معرفتشناسی تشیع را بازنمایی میکند و هم از جهت تحقق اجتماعیاش. پس این کلیت بحث است.
تاثیرات اجتماعی نهضت عاشورا در طول تاریخ متفاوت بوده است
اما مفاهیمی هست که تاریخی است یعنی در یک دورههایی این نهضت عاشورا دلالتهایش برای شیعیان فرق داشته و نوع مواجهة شیعیان با واقعة عاشورا متفاوت بوده است، روایت داستان عاشورا و امام حسین(ع) برای شیعه در دورههای مختلف متفاوت بوده است.
روایت انقلابی از عاشورا در دوران بنی امیه و بنی عباس
در دورة ابتدایی دوران بنی امیه و بنیعباس به نظر من، در واقع روایت شیعه از فاجعة عاشورا شبیه روایت امروزی ما یعنی انقلاب اسلامی بوده است، همان روایت انقلابی و ظلمستیزی و طلب عدالت اجتماعی، طلب حکومت حق که اصل آن بوده است.
نهضت عاشورا نماد مبارزه با حکومت های غاصب
نهضت عاشورا نماد این بوده است که حاکم جائر و غاصب، ولیّ بحق و ولیّ مشروع و حاکمِ خدا را که خلافت و امامت مسلمین حق آن است، میکشد و طرف مقابل امام بحق، تن به بیعت با، سلطان جائر نمیدهد. بعد از آن نهضتهای مختلف علویان، سادات حسنی، زیدیه و... شکل میگیرد که محور اصلی آنها این بود که حکومت بنیامیه و بعد بنیعباس حکومتهای ظالمانهایاند. در طول تاریخ هم معاصر اهل بیت(ع) نهضتهای مختلفی شکل میگیرد. همین ماجرای مختار، قیام زید، قیام زکیه، قیامهای مختلفی که در قصیدة معروف دعبل، یکی یکی اینها را یاد میکند،نمونههای قیامها هستند. یعنی پتانسیل قیام، انقلاب در شیعیان - به واسطه قرائت انقلابی از عاشورا- وجود داشته است.
سرنگونی بنی امیه تحت تاثیر ماجرای کربلا
انتقال قدرت از بنی امیه به بنی مروان خودش محصول نهضت عاشوراست و واکنشهایی که نسبت به جنایات یزید ایجاد شد و بعد از آن انتقال از بنیامیه به بنیعباس که اصلاً یک نهضتی بود که قیام عمومی مردم به بهانة حق آل محمد بود، اینکه حکومت قرار بود به آل محمد و اهل بیت برسد و در این میان منازعات سیاسی باعث شد بنیعباس از این میان سوءاستفاده کند. که حتی بنیعباس با پرچم و دوستی اهل بیت(ع) جلو آمدند و بعد این نگاه را کنار گذاشتند.
قبل از امام حسین باب قیام باز نشده بود
درست بعد از رحلت پیامبر حکومت از امام سلب و غصب شد اما قبل از نهضت امام حسین(ع) قیامی برای اعادة حکومت برای امام بحق شکل نگرفته بود چون خود ائمه بابش را باز نکرده بودند چون احساس میکردند ضرورت یا شرایطش فراهم نبود، زمینه اجتماعی بین مسلمین فراهم نبود و مصالح حکومتی اسلامی اقتضاء نمیکرد در عینحال خلفا آنقدر فاصله نگرفته بودند که در واقع اهل بیت (ع) به این نتیجه برسند که به هیچ وجه قابل سازش نیست. مثلا حضرت امیرالمؤمنین(ع) میتوانستند با خلفای سهگانة اول سازش کنند در آن حدی که میشود امور حکومت اسلام پیش برود، اما بعد از یزید بود که انحرافات به آن حدی رسید که نیاز بود یک چنین حرکتی انجام شود. و این انحرافات ادامه پیدا کرد و نهضت امام حسین(ع) در دستور کار قرار گرفت. این پتانسیل همیشه برای شیعه بود که از ماهیت انقلابی نهضت عاشورا استفاده کند.
مهیا نبودن شرایط اجتماعی علت قیام نکردن ائمه
البته شیعه برایش امامت محور بود برای همین میدید که امام زمانش دستور قیام نمیدهد. اهل بیت قیام نمیکردند، اما نه به این دلیل که قیام و انقلاب مطلوب آنها نبود؛ بلکه برای اینکه آنها میدانستند که یاری ندارند و میدانستند وضعیت واقعی مردم و اینهایی که مدعی قیام هستند چه هست و لذا امام صادق(ع) فرمودند که اگر عدد این چند رأس گوسفندی که مشاهده میکردند یار داشتم قیام میکردم در صورتی که ایشان حداقل 12 هزار شاگرد داشتند پس معلوم بود که میدانستند اگر ایشان عَلم قیام را برمیداشتند به اندازة یاران امام حسین(ع) کسی اطراف ایشان نخواهد بود.
قیام عاشورا نماد نامشروع دانستن قدرتهای غاصب
به هرحال آن چیزی که هست این است که قیام عاشورا نماد نامشروعیت قدرت کسی است که حق امام را غصب کرده و ائمه برحذر میداشتند که حالا حتی اگر شرایط قیام فراهم نشده لااقل شیعیان با حکومت جائر همکاری نکنند و حتی راضی به زنده بودن آنها نباشند و این پتانسیل انقلاب و اعتراض و مقابله و انتقاد در بین شیعیان حفظ شود که این در مهدویت و نظریة ظهور و غیبت حضرت ولی عصر(عج) تداوم پیدا کرد.
خصلت اصلی نگاه به عاشورا در دوره اول
لذا در دورة اول، نهضت عاشورا یک چنین خصلتی داشت یعنی در ذیل نظریة امامت و ولایت مطرح میشد، در ذیل نظریة کلی رابطة دیانت و سیاست -به تعبیر امروزی ما- مطرح میشد و آن این است که حکومت حقّ امام است. حکومت امر سکولار و پادشاهی نیست.
تمایز حکومت ائمه با سلطنت پادشاهان
حکومت با سلطنت فرق دارد.حکومت دینی ولایت خلافت اسلامی با سلطنت پادشاهان جورِ زمان و دنیایی فرق دارد. حکومت از آن خداست و منصبی است که از آنِ خداست و از آنِ کسی که خدا یا رسول یا امام تعیین میکند. در دورههایی که معمولا شیعه در اقلیت بود این نظریه حفظ شد و این پتانسیل اعتراضی نهضت عاشورا، پتانسیل سیاسی نهضت عاشورا، پتانسیل اجتماعی و عدالت اجتماعی، چیزی که امام خیلی تاکید میکرد رابطة دین و سیاست در فهم نهضت عاشورا خیلی عمیق بود.
کم رنگ شدن بعد سیاسی و حماسی در دوره صفویه
در ادامه به دورة صفویه میرسیم. در دورة صفویه یک حکومت شیعی در ایران تشکیل میشود که در رأس این حکومت یک پادشاه معمولی قرار دارد. پادشاهی که نه فقیه و نه مرد دین است ولی یک شیعة متعصب است. در این دوره کمکم آن بعد سیاسی واقعة عاشورا رنگ میبازد و نهضت عاشورا تبدیل به یک پتانسیلی برای ضدیت با اهل سنت میشود به خاطر اینکه آن دوره نزاع امپراطوری عثمانی و صفوی بود. یک حکومت شیعهای تشکیل شده است که در واقع برخی از علما با این حکومت همکاری میکنند. ولی مبنای این حکومت، فقه شیعه نیست؛ لذا بعد سیاسی نهضت عاشورا یک ناسازگاریهایی با این حکومت دارد. زیرا مثلاً شاهان صفوی خیلی مبادی آداب دینی نیستند اهل بادهگساری و... مثل همة پادشاهان یا حکومتهای سکولار دنیا هستند؛ ولی در عین حال تاکید بر تشیع دارند.
توجه به ابعاد عاطفی نهضت عاشورا به جای عدالت اجتماعی
اینجا آن بعد اجتماعی و عدالت اجتماعی و سیاسی نهضت عاشورا کم رنگ میشود و ابعاد عاطفی نهضت بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. حتی شاعران این دوره مثلاً به جای این که یزید را محکوم بکنند مسلمین آن دوره و اهل کوفه را محکوم کنند و از این یک چراغی بگیرند برای اینکه خودشان را بازسازی کنند، روزگار و زمین و زمان و چرخ و فلک و تقدیر را محکوم میکنند و در بعضی صبغههای دیگر نهضت عاشورا صرفاً بُعد عرفانی پیدا میکند. به هرحال یک انحراف کلی است که در ماجرای عاشورا بهوجود میآید. خصلتهای انقلابی نهضت عاشورا کمکم کمرنگ میشود.
تدوام رویکرد سطحی و عاطفی در دوره قاجار
در دورة قاجار هم این ادامه پیدا میکند چون پادشاهان قاجار از بعضی جهات خیلی شبیه صفویان بودند. آنها هم تشیع را ترویج میکردند. تکیههای بزرگ تهران- که بعدا رضاشاه خراب کرد –را پادشاهان قاجار میساختند حتی مجلس روضه برقرار میکردند و در عین حال نمیخواستند این پتانسیل علیه خودشان فعال شود میخواستند سلطنتشان را بکنند سلطنتی که هیچ مشروعیت دینی به صورت مبنایی نداشت. در دورة قاجاریه این به خصوص خیلی تشدید میشود یعنی در دورة قاجاریه رویکرد سطحی و صرفاً عاطفی، ضد اهل تسنن برجستهتر از ویژگیهای دیگر میشود و آن اصلی که قرار بود نهضت عاشورا ذخیرهای باشد برای جامعهسازی شیعه، هویتسازی شیعه، ترسیم سازوکارهای زندگی و تمام حیات و هستی از دست میرود. نهضت عاشورا در واقع یک صورت ظاهرمآبانه و یک صورت خالی شده پیدا میکند.
علت برداشت های سطحی
این خیلی هم برنامهریزی شده نبوده، یعنی تا حدود زیادی سیر تاریخی موجب این امر شده است یعنی فقها و علمای بزرگ شیعه آن موقع پتانسیل اینکه جهت دهی به یک نهضتی داشته باشند که براساس فرهنگ عاشورایی، یک حکومت شیعه واقعی و براساس فقه شیعه تاسیس کنند، نداشتند و همین حکومت را در دورة صفویه خیلی غنیمت هم میدانستند که بعد از سالها یک حکومت شیعه شکل گرفته است که حداقل با خطر امپراطوری عثمانی مقابله میکند و توانسته که یکپارچگی بین شیعه برقرار کند و تشیع را دین رسمی ایران کند.
وضعیت علما در دوره صفویه و تدوین ذخایر معرفتی تشیع
این علما، علماییاند که از بلاد مختلف در ایران جمع شدهاند و هنوز پتانسیلی ندارند که در مقابل شاهان صفوی بایستند و سعی میکنند ذخیرة فرهنگ شیعی را تدوین کنند و در بُعد اجتماعی نهضت شیعی وارد نمیشوند بلکه بیشتر سعی میکنند هویت شیعی را به لحاظ محتوایی معرفتی تدوین کنند که در این دوره بحارالانوار نوشته میشود فلسفة اسلامی در آن دوره به بلوغ میرسد فقه شیعی در این دوره به بلوغ میرسد اما در کنارش همین ظاهرگرایی که هم دوش اخباریگری بوده رواج پیدا میکند.
موضع علما نسبت به حاکمان صفوی
البته در دورة صفویه علما هضم در حکومت نمیشوند، همین نظریة امامت باعث میشود که تا وقتی حاکم به یک نحو مشروعی خودش را منتسب به خدا نکند علما خودشان را محصور در این سیستم نمیکنند. یعنی حتی شیخ بهایی که کارگزار حکومت است و بناهای معروف دورة صفویه را ساخته و بنا کرده است، در اشعارش علما و روحانیتی که خواستار قرب به پادشاهاند را مذمت میکند. پس در این دوره علمای شیعه استقلال خودشان را حفظ میکنند اما این پتانسیل وجود نداشته که در مقابل حکومت یک نهضتی ایجاد کنند.
تداوم تدوین نظریه معرفتی در دوران قاجاریه
در دورة قاجاریه این پتانسیلها غلیظتر میشود مرحوم نراقی نظریه ولایت فقیه را به صورت جدی مطرح میکند و بحث نظریه ولایت فقیه میشود حتی فتحعلی شاه برای اینکه یک مشروعیت نیمبندی پیدا کند به علمای شیعه مراجعه میکند و اجازة حکومتی از بعضی علمای شیعه میگیرد یعنی خودش را نایب علمای شیعه میداند.
عملکرد امیرکبیر برای رفع تهدیدهای علیه تشیع
حتی در این دوره امیرکبیر که یک شیعة متعصب است نقش ویژهای دارد که نمودش در اعدام علیمحمد باب دیده میشود و نهضت بابیت را که یکی از بزرگترین تهدیدهای تشیع بوده با قهر و جدیت ریشهکن میکند. شنیدهام که قبل از محرم شعرا را جمع کرده و گفته بوده این اشعاری که الان در مراثی اهل بیت گفته میشود در شأن اهلبیت نیست، به شعرا پول میدهد تا اشعار خوب برای روضة امام حسین(ع) بسرایند یعنی این شخصیتی که اصلاحگر بوده و میخواسته این فضا را تغییر بدهد توجه به این پتانسیلهای نهضت عاشورا داشته،پول میداده است که اشعار مناسب سراییده شود.
جبهه گیری علما در برابر حکومت ها و روشنفکران
بعد از آن علمای معاصر یعنی علمای مشروطه تا آیت الله کاشانی وارد حوزة سیاست شدند و یک جبههای تشکیل دادند که در آن متدینین و روحانیت در مقابل حکومت و طبقات جدید جامعه ایران که روشن فکرها هستند - سکولار چپ یا راست، ملیگرا، یا مارکسیست- صفکشی میکردند. پس یک صف بندی در دورة اخیر شکل گرفت که روحانیت و متدینین در یکطرف قرار دارند و حکومتهای قاجار و بخصوص پهلوی و جریانهای روشن فکری در جبهة مقابل قرار دارند و در این زمینه نهضت عاشورا برای این جریان روحانیت و اسلامخواه در واقع حکم مرگ و زندگی را دارد. دورة رضاخان دورهای است که حکومت و روشنفکران به یک نقطة واحد میرسند. حکومت رضاخان هم یک حکومت استبدادی و مدرن است و میخواهد با کمک یک بخشی از روشنفکران، جامعة ایران را لائیک و سکولار کند و نوسازی را پیش ببرد .
مبارزه با مناسک عاشورا در دوره رضاخان و مقاومت های مردم
یکی از اولین چیزهایی که رضاخان با آن مبارزه میکند، همین مناسک محرم و عزاداریهاست و یکی از چیزهای مهمی که مردم سعی میکنند آن را به هر قیمتی مانند حجاب حفظ کنند، همین مناسک محرم است. در آن دورهای که ممنوع بوده است، معروف است که در زیر زمینها در جاهای بسته، با هزار دوزوکلک سعی میکردند محملی تشکیل بدهند و عدهای دور هم جمع بشوند حتی در حمامهای عمومی روضة امام حسین تشکیل میدادند.
مناسک محرم به عنوان پرچم مقاومت در برابر غربی شدن
اولین حکومت مدرن در ایران که یک حکومت استبدادی هم بود. اولین چیزی که خواست از مردم ایران بگیرد، همین مناسک محرم بود که مردم در مقابل آن مقاومت کردند و بعد از آن هم تداوم پیدا کرد. یعنی این تبدیل به یک پرچم مقاومتی در مقابل حکومت و هم جریان غربی کردن ایران شد. پرچم اصلی مقاومت در برابر این جریان، مناسک محرم شد. که بعد به نهضت امام خمینی رسید.
بازگشت به تفسیر انقلابی از نهضت عاشورا در نهضت امام خمینی
در نهضت امام خمینی تمام این عناصر یک ماهیت مدون و گفتمانی پیدا کرد یعنی کاملاً یک گفتمان ساخته شد ذیل مناسک محرم و ذیل واقعة عاشورا. تا قبل از این، این مناسک به عنوان پتانسیل و قابلیت بخاطر انحرافاتی که در این سالها ایجاد شده بود هنوز تفسیر انقلابی خالص از آن ارائه نشده بود. به عنوان یک ظرفیت بالقوه در اختیار جامعة شیعی بود؛ اما با امام خمینی بود که این ظرفیت به فعلیت رسید و آن انحرافات زدوده شد و امام خمینی نهضت عاشورا را طوری تفسیر کرد که این تفسیر بازگشت به تفسیر ابتدایی نهضت عاشورا بود که پتانسیل قیام و نهضت و انقلاب و اقامة حکومت حق و ولایی را داشت و با نهضت امام خمینی(ره) این اتفاق افتاد.
تفاوت نهضت امام خمینی با تحرکات علما در دوره های قبل
حتی در مورد آیت الله کاشانی و علمای مشروطه اینگونه نبوده است درست است که از مفاهیم دینی استفاده میکردند و میگفتند مشروطة مشروعه، مشروعیت را بحث میکردند؛ عدالتخانه را بحث میکردند؛ مفاهیم اصلی را بحث میکردند؛ اما نهضت عاشورا، جریان محرم و امام حسین (ع) را نتوانسته بودند به صورت عمیق و دقیق یعنی گفتمان سیاسی طرح بکنند و به عنوان یک ایدئولوژی، یک تز انقلابی از آن استفاده کنند. آیت الله کاشانی و هیچیک از علمای آن زمان تفسیر خاصی، حرف خاصی راجع به نهضت عاشورا خلاف حرفهای سابق ندارند و مراسم مذهبیشان مثلا حوزههایشان هیچ متفاوت با حوزههای قبلی نیست.
تبدیل دسته های عزاداری به تظاهرات علیه استبداد و استعمار
با نهضت امام خمینی(ره) است که در واقع دستههای امام حسین (ع) تبدیل به تظاهراتهای خیابانی علیه شاه میشود و گفتمانی میشود که نهضت عاشورا را تبدیل به منبع اصلی نفی حکومت شاه و نفی آمریکا و استبداد و استعمار و جریان غربی کردن ایران میکند. درکنار این نفی، اثبات بدیل این حکومت، که حکومت اسلامی و ولایی و ولایت فقیه و عاشورا با نهضت امام خمینی(ره) کانون تحولات سیاسی ایران قرار میگیرد و تعیینکنندهترین عنصر تحول سیاسی در ایران میشود و کل انقلاب اسلامی را رقم میزند. تمام تحول انقلاب اسلامی چه از نظر خود انقلابیون و چه از نظر ناظران بیرونی در واقع مدیون استفاده از عناصر عاشورایی و روایت انقلابی از داستانی امام حسین(ع) و نهضت ایشان است. اینگونه است که انقلاب اسلامی رقم میخورد.
فرهنگ عاشورایی عامل بقای انقلاب اسلامی
در ادامه همانطور که این گفتمان عامل حدوث انقلاب اسلامی است، عامل بقای انقلاب اسلامی هم هست، یعنی بعد از انقلاب هم با همین گفتمان است که جنگ مدیریت میشود، یعنی جریان جنگ و دفاع مقدس و سیر معنادهی به جبهة دفاع مقدس براساس مفاهیم عاشورایی است.
مفهوم اجتماعی شهادت
چه بعد و چه قبل از انقلاب مفهوم شهادت یک مفهوم خیلی جدی بوده است که قبل از آن به اینگونه نبوده است. مفهوم اجتماعی شهادت، مفهوم پتانسیل اجتماعی شهادت، در کنار مفهوم عرفانی آن یک پتانسیل خیلی عمیق و جدی در حرکت اجتماعی ایجاد کرده بود که قبل از این اینطوری نبوده است. بعد حماسی و انقلابی نهضت عاشورا در جریان جنگ، بار اصلی معنادهی به دفاع مقدس و تجهیز معنوی و فرهنگی و هویتی جریان جنگ را به عهده دارد. بحث ما به این نتیجه میرسد که اصولا انقلاب اسلامی در گرو زنده بودن آن روایت حماسی و اجتماعی و سیاسی و شیعی و ولایی از نهضت عاشورا است. آن روایت از نهضت عاشورا است که موجب تداوم انقلاب اسلامی هم میشود.
تجلی روایت انقلابی از عاشورا در ادبیات انقلاب
آن روایت از واقعة عاشورا خودش را در اشعار جدید عاشوراییان نشان داده است. شعرای بعد انقلاب، بر بعد حماسی نهضت عاشورا بیشتر تاکید میکنند و دنبال این هستند که از نهضت عاشورا یک مرامنامهای برای امروز بشر و مردم ایجاد کنند.
تاثیر پذیری شعارهای انقلاب از مفاهیم عاشورایی
شعارهای انقلابی و اجتماعی هم دلالتهای عاشورایی دارند که اینها برمیگردد به کلمات و مفاهیم نهضت عاشورا، مثلا هیهات من الذله. این عبارات حضرت سید الشهدا(ع) در دورههای قبلی کمتر مورد توجه قرار داشته است؛ اما این شعار اصلی نهضت عاشورا یعنی یکی از پیامهای اصلی و مهم نهضت عاشورا در این دوره مورد توجه قرار میگیرد. شهید مطهری جزء اصلیترین افرادی است که وظیفة فهم انقلابی و ولایی از عاشورا را به عهده دارد.
حالا آن چیزی که ما امروزه میتوانیم به عنوان آسیبشناسی مطرح کنیم این است که این گفتمان انقلابی از حادثة عاشورا در واقع جای خودش را تا حدودی به آن گفتمانهای سابق تا حدودی داده است.
رفع بحرانها با تمسک به گفتمان عاشورایی
البته هر جا انقلاب با یک بحرانی روبرو شده چه در بُعد جهانی یعنی مثلاً در مواجهة با قدرتهای جهانی مانند جنگ ایران و عراق چه مواجهه با آمریکا، چه در بُعد داخلی یعنی در فتنة اخیر هم دیدیم اوج آن نقطهای که جریان انقلاب اسلامی توانست در این فتنه فائق بیاید ماجرای 9 دی بود که گفتمان عاشورایی ولایی به داد انقلاب رسید. و مردم پرشان آتش زده شد و جمع شدند یعنی هنوز هم در این مقطع هم انقلاب اگر بخواهد در مقابل دشمنان بیرونی و داخلی مقاومت کند. مهمترین دستاویزش این گفتمان عاشورایی است.
نباید گفتمان انقلابی عاشورایی در هیئتها فراموش شود
نکتة مهم این است که ما در این عزاداریها، منبرها، هیئتها، مجالس ذکر مصیبت امام حسین(ع) این گفتمان عاشورایی را فراموش نکنیم که در دهههای40، 50، 60، قبل و بعد از انقلاب محور اصلی مجامع عاشورایی و هیئتها و دستههای مذهبی بود، آن گفتمان را فراموش نکنید. آن گفتمانی را که جنگ را اداره کرد فراموش نکنید. آن گفتمان عاشورایی را که موجب پدیداری انقلاب اسلامی شد فراموش نکنید و دوباره برنگردید به یک تصویر کج از واقعة عاشورا.
جریانهای انحرافی جدید
حالا این تصویر جدیدی که بخصوص ایجاد شده است حتی از آن صورتهای سابق قبل از انقلاب هم بعضیهایش موهنتر است و صرفاً تاکیدش روی ویژگهای شخصی و جسمی و ظاهری قهرمانان حادثة عاشوراست و این همزمان به نهضت عاشورا و انقلاب اسلامی همزمان ضربه میزند. البته این جریان، جریان خیلی سطحی است این جریان انحرافی که امروزه ایجاد شده است جریان خیلی عمیقی نیست؛ اما خب انحراف است و باید جلویش گرفته شود.
نقش مداحان انقلابی در تقویت پتانسیل انقلابی عاشورا
اکثر هیئتهای مذهبی ما، اکثر مداحان خوب و بزرگ ما، حتی مداحهای پر مخاطب ما از آنجایی که علقة به انقلاب اسلامی دارند به وقتش در این قضایا توجه دارند که از پتانسیل و زمینة نهضت عاشورا در جهت تحکیم نظام شیعی استفاده کنند. این مداحان اکثراً خودشان بچههای جنگ و رزمنده بودند. به هرحال در جریان نهضت امام خمینی بیتفاوت نبودند و عافیتطلب نبودند خودشان شخصیت انقلابی هستند و توقع میرود که ضمن اینکه خودشان شخصا هویت انقلابی دارند، در محتوای مداحیهایشان، اشعارشان، روضهخوانیشان در نوع ذکر و مصیبتشان این دغدغههای خودشان را وارد کنند.
صدور گفتمان انقلابی به لبنان
همین الان تجربهای که در ایران اتفاق افتاده در لبنان هم اتفاق افتاده و همچنین دیگر کشورها. یعنی در لبنان هم الان عاشورا پتانسیل انقلابی را هنوز حفظ کرده است، شیعیان لبنان این را از ما اخذ کردهاند ما خودمان نباید این گفتمانی را که فراتر از مرزهای خودمان اثرگذاری داشته است را فراموش کنیم و از دست بدهیم.
لزوم بازنگری در بعضی سبکهای مداحی
به نظر من از این جهت یک بازنگری کلی و بازاندیشی کلی در نوع سبک نوحهها و عزاداریها باید انجام شود که حالا فقط بحث انقلاب اسلامی نیست بحث این است که در مناسک عزاداری محرم روح تشیع بازتولید شود اصول اساسی تشیع، اصول اساسی هویت دینی بازتولید شود
منتشر شده در نشریه هیئت امروز
منبع: وبلاگ فریاد خاموش (حمیدرضا مرادی)
برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبتنام کنید