مارتین مکدونا در سال 1970 در لندن متولد شد.
مکدونا در چهارده سالگی با دیدن نمایش بوفالوی امریکایی از دیوید ممت تصمیم گرفت نویسنده شود. درس را رها کرد و طی هشت سال صد و خردهای قصه و طرح فیلمنامه نوشت و برای هر جا به ذهنش میرسید، فرستاد- همهشان رد شدند.
مارتین مکدونای جوان در بیستوهفت سالگی در کنار شکسپیر قرار گرفت، به خاطر اجرای همزمان چند نمایشنامه در لندن که امری بیسابقه بود؛ نمایشنامههایی که همگی ستوده شده بودند.
مارتین مکدونا در سال 1970 در لندن متولد شد.
مکدونا در چهارده سالگی با دیدن نمایش بوفالوی امریکایی از دیوید ممت تصمیم گرفت نویسنده شود. درس را رها کرد و طی هشت سال صد و خردهای قصه و طرح فیلمنامه نوشت و برای هر جا به ذهنش میرسید، فرستاد- همهشان رد شدند.
مارتین مکدونای جوان در بیستوهفت سالگی در کنار شکسپیر قرار گرفت، به خاطر اجرای همزمان چند نمایشنامه در لندن که امری بیسابقه بود؛ نمایشنامههایی که همگی ستوده شده بودند. اما شاید این تنها وجه اشتراک او با نمایشنامهنویسان گذشته باشد، در آثار او نه خبری از شاهزادههای دانمارکی ایستاده بر سر دوراهی «بودن یا نبودن» است، نه خبری از شخصیتهای تراژیک آثار چخوف که زمین و زمان را زیر و رو میکنند تا از آسیب دوران جدید دور بمانند و دور نمیمانند: او راه نوینی را در درام گشوده است.
در درامهای پرتنش او موقعیتهای عجیب و غریب و ترسناک و مضحک همزمان با هم روی صحنه میآیند و بیننده (یا خواننده) را میخکوب میکنند.
مارتین مکدونا درامنویس بنبستهاست؛ چه این بنبستها مانند کاتوریان نمایشنامۀ مرد بالشی در جهنم قانون و حکومت باشد، چه مانند فیلم «در بروژ» بنبست اخلاق و عذاب وجدان یک آدمکش ناشی. خودش مانند بسیاری دیگر از نویسندگان و هنرمندان دلیلی برای توضیح وجوه گوناگون کارهایش نمیبیند و میگوید بیشتر از همه از خبرنگارها بدش میآید؛ چرا که خود مکدونا بر خلاف متنهای پر از خون و قتل و خشونتش، شخصیتی کاملا آرام و حساس و دور از جاروجنجال دارد و تا جایی که میتواند میخواهد که از حواشی دور باشد و به خلوتگزینی و نوشتن فیلمنامه و نمایشنامه مشغول باشد.
مکدونا تحصیلات خود را نیمهتمام گذاشت و نوشتن را به صورت جدی از هجده سالگی آغاز کرد و تا 24 سالگی در حالی که با حقوق بیکاری دولت انگلیس زندگی میکرد، همهی طرحهای داستان و فیلمنامهاش رد شده بودند؛ اما او در یک دورهی فشرده، دورهای 9 ماهه، خود را در اتاقش زندانی کرد تا نمایشنامه بنویسد، حاصل کار هفت نمایشنامه شد که مکدونا را به شهرت رساند.