کریم فیضی

کریم فیضی

کریم فیضی در سال ۱۹۸۰ میلادی (= ۱۳۵۸ شمسی) یک سال بعد از انقلاب اسلامی در تبریز به دنیا آمد. در آن سال تبریز درگیر شورش هایی بود که کمتر از شورش های تهران به عنوان مرکز ایران و قلب انقلاب نبود. تولد او مقارن با روزی بود که سید محمدعلی قاضی طباطبایی - از چهره های نامدار انقلابی - در تبریز ترور شد و به عنوان اولین کشته عبادتگاه (= «شهید محراب») معروف شد. بنابراین می توان حدس زد که کودکی اش در موجی از هیاهو و درگیری و ناآرامی سپری شده باشد.
نمایش کالا های موجود
کالا های تخفیف دار
دسته بندی موضوعی
مرتب سازی
فیلتر
مرتب سازی براساس :
جدید ترین
پرفروش ترین
پربازدید ترین
گران ترین
ارزان ترین
محصول پیدا شد
























































































































کریم فیضی
کریم فیضی در سال ۱۹۸۰ میلادی (= ۱۳۵۸ شمسی) یک سال بعد از انقلاب اسلامی در تبریز به دنیا آمد. در آن سال تبریز درگیر شورش هایی بود که کمتر از شورش های تهران به عنوان مرکز ایران و قلب انقلاب نبود. تولد او مقارن با روزی بود که سید محمدعلی قاضی طباطبایی - از چهره های نامدار انقلابی - در تبریز ترور شد و به عنوان اولین کشته عبادتگاه (= «شهید محراب») معروف شد. بنابراین می توان حدس زد که کودکی اش در موجی از هیاهو و درگیری و ناآرامی سپری شده باشد.
پدرش مردی بود که به تجارت می پرداخت و در بازار معروف و سرپوشیده تبریز که شهرت خاورمیانه ای دارد مغازه داشت و به فرش فروشی اشتغال داشت اما این ظاهر ماجرا بود. او که به حاج فیضی شهرت داشت در عین حال به طبیعت عشق می ورزید. به همین جهت بخشی از سال را در مزرعه ای که در حاشیه تبریز تهیه کرده بود کار می کرد و از کار کشاورزی بیش از فرش فروشی و امر تجارت لذت می برد. این موضوع سبب شد که کودکی های پسر کوچکش کریم فیضی و نخستین سال های زندگی اش همزمان در دو جای متفاوت سپری شود: «بازار» و «طبیعت». خود می گوید که: به سایقه کودکی بازار را بیش از مزرعه و طبیعت دوست داشتم هرچند که بعد از گذشت سالیان طولانی وقتی فکر می کنم می بینم طبیعت و نمود های طبیعی برایم از هر مکان و محل دیگری زیباتر و خوشایندتر است.
گرایش پدر به عوالم دینی و معنوی باعث شده بود که به زندگی مادی خویش توجه چندانی نداشته باشد از این رو خانواده او در تنگنای مالی روزگار می گذراندند هرچند که پدر می توانست با کمترین حرکت اقتصادی اوضاع خانواده اش را برای همیشه بهبود بخشد. برای کریم فیضی تا حدودی امری شگفت آور است که پدرش غیر از زمان های باغبانی و باغداری اش در طبیعت و گذراندن اوقاتش در باغ سیبی که فراوان به آن سر می زد در زمان های حضور خود در مغازه فرشش در بازار بیشتر اوقات خودش را در مسجد بازار به سر می آورد و به عبادت و ریاضت می پرداخت. او می گوید: من هیچ وقت نتوانستم راز این همه علاقه پدرم به مسجد و عبادت را بفهمم. او نیم ساعت قبل از اذان به مسجد می رفت و یک ساعت بعد از نماز برمی گشت و من می ماندم و مشتری ها و مراجعین او که با او کار داشتند . وقتی می گفتم پدرم به مسجد رفته است می گفتند : بازار جای تجارت است یا عبادت؟
 
او به یاد می آورد که بارها به جهت پیش آمدن کارهای ضروری مجبور بود هرچه زودتر پدر را پیدا کند و احیانا پیغامی را به او برساند. می دانست که او را در جایی جز مسجد عبادت نمی تواند پیدا کند اما کدام مسجد؟ از خودش بشنویم: مسجد های بازار تبریز آنقدر زیاد بودند که شناخت همه آنها ممکن نبود. تقریبا در هر گوشه ای (= به فارسی تمیچه ای) مسجدی کوچک یا بزرگ احداث شده بود که همیشه افرادی در آن نماز می خواندند. عجیب است که پدرم به مسجد هایی می رفت که از مغازه ما دورتر بود. در این مسجد ها دو چیز برای من فکر برانگیز بود: معماری خاص مساجد که گیرایی و ابهام خاصی داشت و دیگر سکوت رمز آلود و تا حدودی رخوتناک موجود در آنها.
 
ناگفته نماند که روحیات مذهبی پدر در فرزند نیز اثر کرد و آن زمانی بود که او در هر فرصتی که به دست می آورد برای تماشای درس و بحث روحانیون اسلامی به آکادمی آنها (= حوزه علمیه ) واقع در بازار تبریز می رفت و ساعت ها از دور به حرف ها و درس ها و بحث های آنها گوش می داد. به گفته خودش می توانستم حرفهایشان را حفظ کنم ولی مطلقا نمی توانستم معنای آن حرفها را بفهمم چون من هنوز ۱۰ سال نداشتم.
دکتر فیضی معتقد است که از آن گوش دادن ها که با بازی و چیدن توت از درخت توت هم همراه بود جز چند لغت چیزی در خاطرش نمانده است و ان لغت ها را از مردی متین شنیده است: دانشجویی با لباس مخصوص (= طلبه ای عبا به دوش) از او سوال می کرد و آن مرد هم جواب می داد و فکر می کنم من تیز تر از آن طلبه گوش می دادم.
برخی آثار وی :
شفیعی کدکنی و هزاران سال انسان
هستی و مستی - تفسیر رباعات خیام -
سرشت و سرنوشت
صدها سال تنهایی
هوشنگ دوم
زندگی و بس - دو جلد -
پنجره پیامبر (رمان)
از حبران تا سهراب
شعاع شمس
همزاد مسیح
سفری با سهراب
سیب زن سیب مرد
پیشگو - دو جلد
علوم غریبه و ...