امیر اکبرزاده متولد 16 تیر 1359 در شهر قم است. وی از دوران ابتدایی سرودن شعر را آغاز کرده و خود را مدیون راهنمایی های استادش حسن حسن زاده متخلص به «افق» می داند که وزن و عروض را به او شناسانده است. لیسانس گرافیست دارد و شغل ایشان، شاعر و ترانه سرا و نویسنده و گرافیست می باشد. و 12 الی 13 سال است که وارد عرصه ادبیات شده است در شعرهایش هیچ گاه تاریخ سرایش را ذکر نمی کند و آن ها را از نظر تاریخ سرایش دسته بندی نکرده است.
امیر اکبرزاده متولد 16 تیر 1359 در شهر قم است. وی از دوران ابتدایی سرودن شعر را آغاز کرده و خود را مدیون راهنمایی های استادش حسن حسن زاده متخلص به «افق» می داند که وزن و عروض را به او شناسانده است. لیسانس گرافیست دارد و شغل ایشان، شاعر و ترانه سرا و نویسنده و گرافیست می باشد. و 12 الی 13 سال است که وارد عرصه ادبیات شده است در شعرهایش هیچ گاه تاریخ سرایش را ذکر نمی کند و آن ها را از نظر تاریخ سرایش دسته بندی نکرده است.اینکه چطوری وارد دنیا ادبیات شده است ،به صورت اتفاقی بوده است و به قول زنده یاد دکتر امین پوراین جریان مثل قطاری می ماند که سرو ته آن در مه گم شده است. تمرکز شعری ایشان روی قالب غزل است و در زمینه ترانه و شعر سفید هم فعالیت می کند. هشت عنوان کتاب تا به حال از ایشان به چاب رسیده است که عبارتند از : راس کدام جمعه ساعت زنگ می زنند، عطش زیر چتر باران، در پیله ام چراغانی است که مجموعه شعرهای آیینی درباره چهارده معصوم(ع) می باشد ، تو ماه می روی،به نام خدا، چراغ پنجره ها روشن است، تمام آدم ها یک خواب می بینند. مجموعه پروانه کولی که شعر های عاشقانه آقای اکبرزاده است و تو ماه می روی مجموعه شعر آزاد ایشان می باشد. اساتید ایشان،زنده یاد دکتر امین پور و مجاهدی و حسن زاده و اعرابی می باشد. امیر اکبر زاده 70 عنوان جشنواره ای دارد ، دو دوره جشنواره «شب های شهریور» و دو دوره متوالی جشنواره «ایران ما» و دو دوره نفر اول مسابقه برتر تالیف کتاب نماز و برگزیده شعر غدیرو..... . این شاعر از اعضای دفتر شعر جوان است و در کنار شعر به خوش نویسی و همچنین گرافیک می پردازد.
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
باد زد موی پریشان تو را ریخت به هم / زخم پیدا شد و حال دو سرا ریخت به هم
لشگری از اُسرا پشت سرت صف بسته / نظم این لشگر اگرچه همه جا ریخت به هم
صوت قرآن تو در هلهله ها اوج گرفت / بعد از آن شهر به دنبال صدا ریخت به هم
گرچه از هر طرفی بر تو یورش می آورد / پیش لبخند تو اعصاب بلا ریخت به هم
سنگ بر ساحت پیشانی تو چنگ انداخت / نقش در آینه ی آینه ها ریخت به هم
اکثرن پیش اقلیّت تو در اقل اند / راه حل تو حساب همه را ریخت به هم
زنی از قافله ات خطبه ی زیبایی خواند / کاخ اوضاع تمام اُمرا ریخت به هم
قطعه ایی از سر تو ساخته بودند به نی / قافیه خون شد و فکر شعرا ریخت به هم.
برای امام حسین(علیه السلام)
چنگ در گیسوی نسیم زدی زلف نیزارها پریشان شد / نی نوایی غریب را سر داد هرچه سر بی خود از گریبان شد
شعله بر بند بند نی افتاد، ناله در نای نای وی پیچید / آتش از شرم تا دهان وا کرد جمله هایش شرار عصیان شد
شعله از خاک قد کشید به اوج، اشک از بغض آسمان جوشید / آسمان چشم های خود را بست، پشت دستان دود پنهان شد
سر به سر نی، نوای غم سر داد، شعله سرگرم شد به رقصیدن / چنگ، آتش به پرده ای انداخت که درآن پرده ها نمایان شد
... آتش از آه نی زبانه کشید تا رگت لب گذاشت بر لب وی / باد در نی دمید آتش ناک، آهش از آن به بعد سوزان شد
شعله بر دامن نی افتاد و پیرهن چاک کرد از غم،/ ابر ابرها گرچه سخت باریدند، نای نی خشک تر ز باران شد.