سید علی خامنه ای

سید علی خامنه ای

سید على حسینی خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنه اى، در سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. او دومین پسر خانواده بود و زندگى مرحوم سید جواد خامنه اى هم مانند بیشتر روحانیون و مدرسان علوم دینى، بسیار ساده: «پدرم روحانى معروفى بود، اما خیلى پارسا و گوشه گیر [...] زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب هایى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت براى ما شام تهیه مى کرد. [...] آن شام هم نان و کشمش بود.
نمایش کالا های موجود
کالا های تخفیف دار
دسته بندی موضوعی
مرتب سازی
فیلتر
مرتب سازی براساس :
جدید ترین
پرفروش ترین
پربازدید ترین
گران ترین
ارزان ترین
محصول پیدا شد
























































































































سید علی خامنه ای
سید على حسینی خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنه اى، در سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. او دومین پسر خانواده بود و زندگى مرحوم سید جواد خامنه اى هم مانند بیشتر روحانیون و مدرسان علوم دینى، بسیار ساده: «پدرم روحانى معروفى بود، اما خیلى پارسا و گوشه گیر [...] زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب هایى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت براى ما شام تهیه مى کرد. [...] آن شام هم نان و کشمش بود.» خانه اى که خانواده ی سید جواد در آن زندگى مى کردند در یکی از محله های فقیرنشین مشهد بود: «منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهار پنج سالگى من، یک خانه ی  ۶۰ ـ ۷۰  مترى در محله ی فقیرنشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیرزمین تاریک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم میهمان مى آمد -و معمولاً پدر بنا بر این که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت- همه ی ما باید به زیرزمین مى رفتیم تا مهمان برود. بعد عده اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم.» رهبر انقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقیر اما روحانى پرورش یافتند و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگشان سید محمد برای یادگیری الفبا و قرآن مجید، به مکتب خانه رفتند و پس از آن در مدرسه ی تازه تأسیس اسلامى «دارالتعلیم دیانتى» ثبت نام کردند و دوران تحصیل ابتدایى را در آن مدرسه گذراندند.

در حوزه ی علمیه سیدعلی از همان دوره ی دبیرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرد. سپس از مدرسه ی جدید وارد حوزه ی علمیه شد و نزد پدر و دیگر اساتید وقت ادبیات و مقدمات عربی را فراگرفت. ایشان درباره ی انگیزه ی ورود به حوزه ی علمیه و انتخاب راه روحانیت این چنین می گویند: «عامل و موجب اصلى در انتخاب این راه نورانى روحانیت، پدرم بودند و مادرم نیز علاقه مند و مشوّق بودند.» وی کتب ادبیات عربی از قبیل «جامع المقدمات»، «سیوطى» و «مُغنى» را نزد مدرسان مدرسه ی «سلیمان خان» و «نواب» خواند. پدر نیز بر درس فرزندانش نظارت مى کرد. کتاب «مَعالم» را هم در همان دوره خواند. سپس «شرایع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدر و مقدارى را نزد مرحوم «آقا میرزا مدرس یزدى» آموخت. پس از آن «رسائل» و «مکاسب» را در محضر مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینى و بقیه ی دروس سطح فقه و اصول را نزد پدر فرا گرفت و دوره ی مقدمات و سطح دروس حوزه را در پنج سال و نیم به پایان رساند. در همان هنگام به علوم معقول نیز توجه کرد و در زمینه ی منطق و فلسفه، کتاب منظومه ی سبزواری را ابتدا نزد «مرحوم آیت الله میرزا جوادآقا تهرانى» و بعدها در جلسات مرحوم «شیخ رضا ایسى» خواند. پدر ایشان در تمام مراحل این پیشرفت نقشی بسزا داشت.

در حوزه ی علمیه ی نجف اشرف آیت الله خامنه اى که از هیجده سالگى حضور در درس خارج فقه و اصول مرجع بزرگ مرحوم آیت الله العظمى میلانى را در مشهد آغاز کرده بودند، در سال ۱۳۳۶ به قصد زیارت عتبات عالیات، عازم نجف اشرف شدند. در نجف با مشاهده و شرکت در درس خارج مجتهدان بزرگ حوزه ی نجف از جمله مرحوم سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودى، میرزا باقر زنجانى، سید یحیى یزدى و میرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدریس و تحقیق آن حوزه ی علمیه را پسندیدند. به همین دلیل قصد اقامت در حوزه ی نجف کردند و پدر را از این قصد خود آگاه ساختند، ولى پدر موافقت نکرد. لذا ایشان به مشهد بازگشتند و پس از مدتی به قم رفتند.

در حوزه ی علمیه قم آیت الله خامنه اى از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۳ در حوزه ی علمیه قم به تحصیلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگانی چون آیت الله العظمى بروجردى، حضرت آیت الله العظمی امام خمینى قدّس سرّه، شیخ مرتضى حائرى یزدى و علامه طباطبائى استفاده کردند. ایشان طی مکاتباتى که در سال ۱۳۴۳ با پدرشان داشتند، متوجه شدند که یک چشم پدر به علت بیماری «آب مروارید» نابینا شده است. به همین دلیل بین ماندن در قم و ادامه ی تحصیل در حوزه ی عظیم آن و بازگشت به مشهد مردد شدند و در آخر بر سر این دوراهى، راهی را انتخاب کردند که بعضى از اساتید و آشنایان از آن افسوس خوردند؛ افسوس از اینکه چرا ایشان به این زودى حوزه ی علمیه ی قم را ترک کردند و اگر مى ماندند، آینده ای بهتر در انتظارشان بود! اما... «به مشهد رفتم و خداى متعال توفیقات زیادى به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظیفه ی خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفیقى داشتم، اعتقادم این است که ناشى از همان بِرّى [نیکى] است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام.» ایشان در مشهد از ادامه ی درس دست برنداشتند و به جز ایام مبارزه و زندان، به طور رسمى تحصیلات فقهى و اصول خود را تا سال ۱۳۴۷ در محضر اساتید بزرگ حوزه ی مشهد و به ویژه آیت الله العظمى میلانى ادامه دادند.

همچنین از سال ۱۳۴۳ که در مشهد ماندگار شدند، در کنار تحصیل و مراقبت از پدر، به تدریس کتب فقه و اصول و معارف دینى به طلاب جوان و دانشجویان پرداختند.

مبارزات سیاسى آیت الله خامنه اى به گفته ی خودشان: «از شاگردان فقهى، اصولى، سیاسى و انقلابى امام خمینى قدّس سرّه» هستند اما نخستین جرقه هاى سیاسى و مبارزاتى ایشان و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهید راه اسلام شهید «سید مجتبى نواب صفوى» در ذهن ایشان زده است؛ هنگامی که نواب صفوى با عده اى از فداییان اسلام در سال ۱۳۳۱ به مشهد رفتند و در مدرسه ی سلیمان خان، سخنرانى پرهیجان و بیدارکننده اى در موضوع احیاى اسلام و حاکمیت احکام الهى و نیز فریب و نیرنگ شاه و انگلیس و دروغگویى آنان به ملت ایران ایراد کردند. «همان وقت جرقه هاى انگیزش انقلاب اسلامى به وسیله ی نواب صفوى در من به وجود آمده و هیچ شکى ندارم که اولین آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن کرد.»   همراه با نهضت حضرت امام خمینى قدّس سرّه آیت الله خامنه اى از سال ۱۳۴۱ که در قم حضور داشتند و حرکت انقلابى و اعتراض آمیز امام خمینى علیه سیاست هاى ضد اسلامى و آمریکاپسند محمدرضا شاه پهلوى آغاز شد، وارد میدان مبارزات سیاسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشیب هاى فراوان و شکنجه ها و تعبیدها و زندان ها مبارزه کردند و در این مسیر از هیچ خطرى نترسیدند.

نخستین بار در محرم سال ۱۳۸۳ ﻫ.ق از سوى امام خمینى قدّس سرّه مأموریت یافتند که پیام ایشان را به آیت الله العظمی میلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبلیغاتى روحانیون در ماه محرم و افشاگرى علیه سیاست هاى آمریکایى شاه و اوضاع ایران و حوادث قم برسانند. ایشان این مأموریت را انجام دادند و خود نیز براى تبلیغ، عازم شهر بیرجند شدند و در راستاى پیام امام خمینى، به تبلیغ و افشاگرى علیه رژیم پهلوى و آمریکا پرداختند. به این خاطر در ۹ محرم «۱۲ خرداد ۱۳۴۲»  دستگیر و یک شب بازداشت شدند و فرداى آن با این شرط آزاد شدند که منبر نروند و تحت نظر باشند. با پیش آمدن حادثه ی خونین 15خرداد، باز هم ایشان را از بیرجند به مشهد آوردند، تحویل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آن جا با سخت ترین شرایط و شکنجه و آزارها زندانى شدند. دومین بازداشت در بهمن 1342 -رمضان 1383 ﻫ.ق- آیت الله خامنه اى با عده اى از دوستانشان بر اساس برنامه ی حساب شده اى به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو سه روز توقف در کرمان و سخنرانى و منبر و دیدار با علما و طلاب آن شهر عازم زاهدان شدند.

سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ایشان و به ویژه در ایام ششم بهمن -سالگرد انتخابات و رفراندوم رژیم شاه- مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روز پانزدهم رمضان که مصادف با میلاد امام حسن علیه السلام بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ایشان در افشاگرى سیاست هاى شیطانى و آمریکایى رژیم پهلوى، به اوج رسید و ساواک شبانه ایشان را دستگیر و با هواپیما روانه ی تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه در زندان قزل قلعه -به صورت انفرادى- زندانى شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمل کردند. سومین و چهارمین بازداشت کلاس هاى تفسیر و حدیث و اندیشه ی اسلامى ایشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظیر جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همین فعالیت ها سبب عصبانیت ساواک شد و ایشان را مورد تعقیب قرار دادند. به این خاطر در سال 1345 در تهران مخفیانه زندگى مى کردند و یک سال بعد -1346- دستگیر و محبوس شدند.

همین فعالیت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدریس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار دیگر توسط ساواک جهنمى پهلوى در سال 1349 نیز دستگیر و زندانى کردند. پنجمین بازداشت حضرت آیت الله خامنه اى درباره ی پنجمین بازداشت خویش توسط ساواک مى نویسد: «از سال 48 زمینه ی حرکت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیت و شدت عمل دستگاه هاى جارى رژیم پیشین نیز نسبت به من -که به قرائن دریافته بودند چنین جریانى نمى تواند با افرادى از قبیل من در ارتباط نباشد- افزایش یافت.

سال 50 مجدداً و براى پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آمیز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که دستگاه از پیوستن جریان هاى مبارزه مسلحانه به کانون هاى تفکر اسلامى به شدت بیمناک است و نمى تواند بپذیرد که فعالیت هاى فکرى و تبلیغاتى من در مشهد و تهران از آن جریان ها بیگانه و به کنار است. پس از آزادى، دایره ی درس هاى عمومى تفسیر و کلاس هاى مخفى ایدئولوژى و ... گسترش بیشترى پیدا کرد.» بازداشت ششم در بین سال هاى ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۳ درس هاى تفسیر و ایدئولوژى آیت الله خامنه اى در سه مسجد «کرامت»، «امام حسن علیه السلام» و «میرزا جعفر» مشهد مقدس تشکیل می شد و هزاران نفر از مردم مشتاق به ویژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلاب انقلابى و معتقد را به این سه مرکز مى کشاند و با تفکرات اصیل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ی ایشان از شور و حال دیگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى کپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تکثیر و دست به دست مى گشت. طلاب جوان و انقلابى که درس حقیقت و مبارزه را از محضر ایشان مى آموختند، با عزیمت به شهرهاى دور و نزدیکِ ایران، افکار مردم را با آن حقایق نورانى آشنا و زمینه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند.

این فعالیت ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى رحمانه به خانه ی آیت الله خامنه اى در مشهد هجوم ببرد و ایشان را دستگیر و بسیارى از یادداشت ها و نوشته های ایشان را ضبط کنند. این ششمین و سخت ترین بازداشت ایشان بود و تا پاییز 1354 در زندان کمیته ی مشترک تهران زندانی بودند. در این مدت در سلولى با سخت ترین شرایط نگهداشته شدند. سختى هایى که ایشان در این بازداشت تحمل کردند، به تعبیر خودشان «فقط براى آنان که آن شرایط را دیده اند» قابل فهم است. پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند. باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقیقى و انقلابى ادامه داشت. البته دیگر امکان تشکیل کلاس هاى سابق را به ایشان ندادند.

در تبعید رژیم پهلوى در اواخر سال ۱۳۵۶، آیت الله خامنه اى را مجدداً دستگیر و براى مدت سه سال به شهر ایرانشهر تبعید کرد. البته در اواسط سال ۱۳۵۷ و در پی اوج گیرى مبارزات مردم مسلمان و انقلابى ایران، ایشان از تبعیدگاه آزاد شدند و به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى علیه رژیم پهلوى قرار گرفتند. پس از پانزده سال مبارزه ی مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمل آن همه سختى و تلخى، ثمره ی شیرین قیام و مقاومت و مبارزه؛ یعنى پیروزى انقلاب کبیر اسلامى ایران و سقوط خفّت بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه ی پهلوى و برقرارى حاکمیت اسلام در این سرزمین را دیدند. در آستانه ی پیروزى در آستانه ی پیروزى انقلاب اسلامى و پیش از بازگشت امام خمینى از پاریس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شرکت افراد و شخصیت هاى مبارزى همچون شهید مطهرى، شهید بهشتى، هاشمى رفسنجانى و ... در ایران تشکیل گردید.

آیت الله خامنه اى نیز به فرمان امام بزرگوار به عضویت این شورا درآمدند. پیام امام توسط شهید مطهرى به ایشان ابلاغ گردید و با دریافت پیام رهبر کبیر انقلاب، از مشهد به تهران آمدند. پس از پیروزى آیت الله خامنه اى پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز همچنان پرشور و پرتلاش به فعالیت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزدیک تر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بى نظیر و بسیار مهم بودند که در این مختصر فقط به ذکر رئوس آنها مى پردازیم: ٭ پایه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همکارى و همفکرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهید بهشتى، شهید باهنر، حجت الاسلام والمسلمین هاشمى رفسنجانى و... دراسفند ۱۳۵۷ ٭ معاونت وزارت دفاع در سال ۱۳۵۸ ٭ سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در سال ۱۳۵۸ ٭ امام جمعهٔ تهران، ۱۳۵۹ ٭ نمایندگی امام خمینی قدّس سرّه در شوراى عالى دفاع، ۱۳۵۹ ٭ نمایندگی مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، ۱۳۵۸ ٭ حضور فعال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال ۱۳۵۹ با شروع جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و تجاوز ارتش متجاوز صدام به مرزهاى ایران؛ با تجهیزات و تحریکات قدرت هاى شیطانى و بزرگ ازجمله آمریکا و شوروى سابق ٭ ترور نافرجام ایشان توسط منافقین در ششم تیرماه ۱۳۶۰ در مسجد ابوذر تهران ٭ ریاست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمدعلى رجایى دومین رئیس جمهور ایران، آیت الله خامنه اى در مهر ماه ۱۳۶۰ با کسب بیش از شانزده میلیون رأى مردمى و حکم تنفیذ امام خمینى قدّس سرّه به مقام ریاست جمهورى ایران اسلامى برگزیده شدند. همچنین از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸ براى دومین بار به این مقام و مسئولیت انتخاب شدند. ٭ ریاست شوراى انقلاب فرهنگ، ۱۳۶۰ ٭ ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، ۱۳۶۶ ٭ ریاست شوراى بازنگرى قانون اساسى، ۱۳۶۸ ٭ رهبرى و ولایت امت که از روز چهاردهم خرداد سال ۱۳۶۸، پس از رحلت رهبر کبیر انقلاب امام خمینى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به این مقام و مسئولیت عظیم انتخاب شدند.