loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

پنجره های تشنه: روزنوشت های انتقال ضریح جدید امام حسین علیه السلام از قم به کربلا

کتاب برگزیده سیزدهمین دوره پویش کتابخوانی روشنا

ناشر سوره مهر

نویسنده مهدی قزلی

تقریظ سید علی خامنه ای

تعداد صفحات : 380

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 15732 10003022
110,000 104,500 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

«پنجره های تشنه» روایت سفر ضریح جدید امام حسین (علیه السلام) از شهر مقدس قم به سمت کربلاست. در این کتاب لحظات شیرین و خواندنی از احساس مردم هنگام استقبال از این ضریح در قالب واژگان روایت می شود.

این اثر 313 صفحه ای در خود حوادث و اتفاقات را جای داده است که به خوبی بیانگر طوفان احساسات و ارادت مردم کشورمان به سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) است. احساساتی که گاه با توصیف صحنه روبه رو شدن یک پیرمرد و پیرزن روستایی با ضریح جدید امام حسین(ع) به تصویر کشیده شده است و گاه با ابراز ارادت مردم به خادمان و بانیان ساخت و انتقال این ضریح.

رهبر معظم انقلاب در تقریظی درباره این اثر فرموده اند:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

این چه شمعی است که جان ها همه پروانه اوست

ای شعله فروزان، ای فروغ تابان، ای گرمابخش دل های خلایق! تو کیستی با این شکوه و جلال، با این شیرینی و دلنشینی، با این هیبت و اقتدار، با این همه لشکر دل به همراه، با غلغله فرشتگان که در کنار موکب تو با آدمیان رقابت می کنند؟ تو کیستی ای نور خدا، ای ندای حقیقت، ای فرقان، و ای سفینة النجاة؟ چه کرده ای در راه خدایت که پاداش آن خدائی شدنِ هر آن چیزی است که به تو نسبت می رساند؟ بنفسی انت، بروحی انت، بِمُهجَةِ قلبی انت، و سلام الله علیکَ یومَ وُلِدتَ و یوم اُستُشهِدتَ مظلوماً و یوم تُبعَثُ فاخِراً و مَفخَراً. 93/2/29.

بسیار خوب و با ذوق و سلیقه نوشته شده است؛ و با نگاه هنرمندانه و کنجکاو و نکته یاب. خواندم تا 93/2/28

بعضی از جوان های مهرانی پرشورتر بودند و اصرار داشتند برای آن شب تریلی را برگردانیم مهران. می گفتند مگر ما شیعه نیستیم؟ مگر ما امام حسین(ع) را دوست نداریم؟ مگر خون مردم خوزستان از ما رنگین تر است که ضر یح را پنهانی از شهر ما عبور دادید؟ می گفتند مغازه دارها مغازه ها را بسته اند و دارند می آیند. می گفتند اگر می دانستیم فقط باید از روی جنازه مان می گذشتید که ضر یح را این طوری بیاورید مرز. می گفتند از چند سال پیش ما به زائران امام حسین(ع) در این شهر و این مرز کمک می کنیم، چرا حالا که ضریح از اینجا می گذرد نباید یک روز مهمان ما باشد.

یکی شان می گفت: از بی عرضگی مسئولان ماست که شما این طور آمدید و می روید. مردم این شهر مثل مسئولانش نیستند. اگر توی شکم من هم تیر خالی کنید، از جلوی تریلی کنار نمی روم.» به شوخی به او گفتم: ما تیر نمی زنیم. اگر کسی جلوی تریلی بایستد از رویش رد می شویم. و بعد جدیتر توضیح دادم که مسئولان شهرشان هم دست بالا یک ساعت است ماجرا را می دانند، اما آنها قبول نمی کردند. دلم برایشان می سوخت. برای اینکه ضریح در شهرشان نمانده غبطه می خوردند. و من از صمیم دل غبطه می خوردم به این شوقشان.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما